رمان «باران سیاه» تعبیر کابوس ویرانگر جنگ است که چونان ابر سیاهی بر آسمان هیروشیما سایه می افکند و رنگ تباهی بر هست و نیست مردم ژاپن می زند. جنگ یعنی زخم هایی که هرگز ترمیم نمی شود و پیامدش تا مدت ها و یا به تعبیری همیشه باقی می ماند. تفاوتی ندارد در کجای […]
رمان «باران سیاه» تعبیر کابوس ویرانگر جنگ است که چونان ابر سیاهی بر آسمان هیروشیما سایه می افکند و رنگ تباهی بر هست و نیست مردم ژاپن می زند. جنگ یعنی زخم هایی که هرگز ترمیم نمی شود و پیامدش تا مدت ها و یا به تعبیری همیشه باقی می ماند. تفاوتی ندارد در کجای دنیا رخ دهد، جنگ، جنگ است و ویرانی و اندوه در پی اش. «باران سیاه» بر اساس مستندات تاریخی دوران بمباران شیمیایی هیروشیما نوشته شده و از آن به عنوان وصیتنامه ادبی ماسوچی ایبوسه نویسنده ژاپنی نام می برند. این اثر را می توان شفافترین و عمیقترین تصویری که از فاجعه هیروشیما در ذهن ادبیات نقش بسته دانست.
ساعت هشت صبح روز ششم ماه اوت سال ۱۹۴۵، ارتش آمریکا پسر کوچک اتمی خود را روی هیروشیما انداخت تا فاجعهای رخ دهد که هیچکس تصورش را هم نمیکرد. فاجعه هیروشیما و بمباران اتمی روز نهم ماه اوت ناگازاکی، باعث شد امپراتور هیروهیتو که از دید ملت تباری آسمانی داشت، روز پانزدهم ماه اوت در برنامهای رادیویی به زبان یک انسان معمولی خطاب به ملت سخن بگوید و تسلیم بدون قید و شرط کشورش را در جنگ اعلام کند، تا خاک این کشور را برای اولینبار در تاریخ، بیگانگان اشغال کنند.
ایبوسه در این رمان، زندگی خانوادهای روستایی را به تصویر کشیده؛ دختری به نام یاسوکو با خانواده عمهاش زندگی میکند و شیگهماتسو شیزوما شوهرعمهاش، سرپرستی او را به عهده گرفته است. مردم روستای کوباتاکه در بیست و پنجفرسنگی شرق هیروشیما، این شایعه را پخش کرده بودند که یاسوکو بیماری بمب اتم دارد و می گفتند آقا و خانم شیگهماتسو بیماری او را مخفی میکنند. حتی افرادی هم که برای خواستگاری از یاسوکو پیش همسایهها تحقیق میکردند وقتی این شایعه را میشنیدند، انصراف داده و به پرس و جو خاتمه میدادند.
۴ سال و ۱۰ ماه بعد از خاتمه جنگ جهانی، خواستگار مناسبی برای یاسوکو پیدا می شود. این خواستگار ارباب جوان یکی از خانوادههای با اصلونسب روستای یامانو است. یاسوکو موافقت خودش را با ازدواج با این جوان اعلام می کند. شیگهماتسو حواس خود را جمع کرد تا اینبار از شایعه بیماری اتمی حرفی به میان نیاید. حرفی زده نشود. اما ماجرا ادامه پیدا می کند و به همین جا ختم نمی شود.
خوانندگان این اثر میتوانند با این رمان به عمق تأثیرات جنگ پی ببرند و پیامدهای بمب اتمی را به خوبی احساس کنند. بیماریهای ناشی از تشعشات بمباران اتمی و دلهره مردم و تحت تاثیر قرارگرفتن آینده ساکنان آن منطقه از دغدغه اصلی ماسوجی ایبوسه است.
در جریان داستان نه تنها شاهد ویرانیها و وحشتهای فراموشنشدنی در حال بمباران اتمی هستیم بلکه در جریان داستان شاهد رنجها و مرگهای پشت سر هم ساکنان هیروشیما قرار می گیریم اما، در کنار همه اینها نوید به زندگی و امید به جریان و عبور در لابهلای مکالمات و رفتار شخصیتها نمود برجستهای دارد همانطور که در این رمان رودخانه و ماهی نمادی از جریان زندگی هستند که در قالب تصاویری زنده و بکر ارائه میشوند.
در بخشی از این کتاب آمده است: بعد از بمباران اتمی هیروشیما، خواستی مشترک نه فقط در ژاپن که در تمام جهان شکل گرفت و آن اینکه نباید یکبار دیگر چنین فاجعهای در هیچ کجای جهان رخ دهد. این جملات بیانگر نیایش ژاپنی ها است که در سرتاسر جهان مفهومی کلی و عمومی دارد. و در پایان می توان گفت که «باران سیاه »، شاهکار اندوهناک ادبیات جنگ است که بیش از وحشتناک بودن در لایه پنهانی خود اندوه و غم دارد.