هومن حکیمی دبیر گروه فرهنگی فرهنگ و زیرشاخه‌های منبعث از آن همواره جزو مباحث مهم جوامع بشری بوده و خواهد بود. این مسئله در کشور ما به دلیل جایگاه ویژه مذهب اهمیت به مراتب بیشتری دارد. درباره مسائل مختلف حوزه فرهنگ و هنر با حجت‌الاسلام دکتر محمود دیانی معاون سابق فرهنگی اجتماعی دانشگاه مازندران و […]

هومن حکیمی
دبیر گروه فرهنگی

فرهنگ و زیرشاخه‌های منبعث از آن همواره جزو مباحث مهم جوامع بشری بوده و خواهد بود. این مسئله در کشور ما به دلیل جایگاه ویژه مذهب اهمیت به مراتب بیشتری دارد. درباره مسائل مختلف حوزه فرهنگ و هنر با حجت‌الاسلام دکتر محمود دیانی معاون سابق فرهنگی اجتماعی دانشگاه مازندران و عضو هیأت موسس موسسه فرهنگی قرآن و عترت پیامبر اعظم (ص) گفت‌وگو کردم. مردی که نگاه جالبی نسبت به فرهنگ و هنر دارد.

حاج آقا با توجه به تحصیلات و حوزه تخصصی فعالیت‌های شما، در مورد اهمیت فرهنگ بگویید تا وارد مباحث جزیی‌تر در این زمینه بشویم. به‌هرحال فرهنگ یکی از موارد مهم، حساس و معمولا مناقشه‌برانگیز است!
هر کسی به مقوله فرهنگ از منظر خودش نگاه می‌کند. مهم‌ترین مسئله‌ای که ما در مباحث فلسفی داریم، اصطلاحاً می‌گوییم؛ شناخت عالم وجود، همان‌طور که هست. این مهم‌ترین هدف یک فیلسوف است. فرهنگ عالی‌ترین جلوه انسانیت یک انسان است؛ تا جایی که ما در تعریف انسان به جای تعریف‌های قدیمی که آن‌ها هم به جای خود قابل دفاع است، امروز انسان را عمدتاً به‌عنوان حیوان یا جانور فرهنگی تعریف می‌کنند. مهم‌ترین ویژگی انسان را همان فرهنگی‌بودنش می‌دانیم. انسان وجه تمایزش با بقیه موجودات چیست؟ همین که اهل فرهنگ است و حضورش در عالم فکر و اندیشه تعامل و داد و ستد می‌باشد.
فرهنگ و هنر کشور را یک بررسی کلی بفرمایید و بگویید که چه نمره‌ای به فرهنگ ما می‌دهید.
ما به فرهنگ و هنر یک کشور و یا شهر نمی‌توانیم نمره دهیم مگر اینکه بخواهیم بگوییم از کدام فرهنگ داریم صحبت می‌کنیم و چه چیزی را فرهنگی می‌دانیم و محدوده آن به چه میزانی است. ما صحبت از انقلابی می‌کنیم که ذاتش فرهنگی است. امروز بعد از چهار دهه از پیروزی انقلابمان واقعا سخت است که بخواهیم به نسل‌های بعد از خودمان تفهیم کنیم داستان چه بوده است؛ مگر اینکه اهل خانواده‌هایی باشند که این حرف‌ها را از دوران کودکی شنیده باشند. اگر کسی بگوید انقلاب اسلامی ما انقلاب فرهنگی بود، به نظر من او درست می‌گوید. مثلا فرض کنید گرایش مردم به یک سری ابیات یا جملات خیلی تأثیرگذار بود. همه‌گیر شدن انقلاب چقدر اثر گذاشت؟ انقلاب ما انقلاب فرهنگی بود و معنی فرهنگی که ما از آن صحبت می‌کنیم، بازگشت به خدا و بندگی خداوند و فروگذاشتن یا گسستن بندهای بندگی غیرخدا بوده است. این داستان انقلاب بود و حالا این فرهنگ، هنر خاص خودش را می‌طلبد. این هنر باید توصیفگر باشد. این هنر باید برانگیزنده باشد و همه باید در این مسیر حرکت کنند. ما می‌خواهیم بدانیم در این کار چقدر موفق بودیم. در واقع چقدر این فرهنگ را تثبیت کردیم، تدوین کردیم، معرفی کردیم و درواقع چقدر در نهادینه‌کردنش موفق شدیم. راستش نمره‌ای که الآن بتوانم بدهم، خیلی بالا نیست.
می‌شود دلایلش را بیان کنید؟
بله. باید شاخص‌بندی کنیم. در مورد فرهنگی که من از آن صحبت می‌کنم، مکررا مراکز دانشگاهی ما مخصوصا دوستان و همکاران ما در حوزه اجتماعی و علوم اجتماعی کار می‌کنند و یا دغدغه‌مندان حوزه‌های انسانی و الهیات تلاش کردند تا شاخص‌سازی‌هایی کنند و به‌اصطلاح این موضوع کیفی را تبدیل به تعریف کمی و عملیاتی کنند و میدانی برایش ایجاد کنند. من نمی‌خواهم یک بحث آماری کنم زیرا نه رشته‌ام این است و نه ذاتا این‌کاره هستم. مثلا فرض کنیم فداکاری به‌عنوان آیتمی که در این فرهنگ معنا دارد؛ چرا الآن در جامعه ما این داستان فداکاری، داستانی جدی است؟ احراز مسئولیت موقعی که ما لیاقتش را داریم و کنار گذاشتن این پست‌ها و مقام‌ها زمانی که صلاحیتش را نداریم. شاید قسمت دوم حرف من برای نسل جدید شبیه شوخی باشد. نمی‌گویم شما که صلاحیت ندارید، کنار بروید. آن فرهنگی که من از آن صحبت می‌کنم، چیزی بالاتر از این‌هاست. شاید باورش برای شما سخت باشد اما من دارم از آن زمانه می‌آیم. من در آن برهه یعنی اوایل انقلاب شکوهمند اسلامی زندگی می‌کردم. جایی که به زحمت می‌توانستیم مردان را قانع کنیم که شما باید مسئولیت‌ها را بپذیرید. مسئولیت‌هایی که حالا طرف میلیاردی خرج می‌کند تا احرازش کند. آن روز باید بزرگانی واسطه می‌شدند که فلانی سمتی را بگیرد. منظورم این است که در این آیتم‌های فرهنگی وضع خوبی نداریم. البته در بعضی از آیتم‌ها وضعیت خوب است؛ مثل گرایش عمومی به حوزه مناسک دینی.
بخشی از این نکته‌ای که اشاره کردید، به پیشینه مذهبی سنتی ما برمی‌گردد. نسل من و نسل کوچک‌تر از ما یک جورایی یاد گرفته بودیم که باید به سنت‌ها احترام بگذاریم. می‌خواستم به بحث گسستگی فرهنگی برسم. آیا دچار گسستگی فرهنگی شده‌ایم یا خیر؟
وقتی می‌گویم گسست، در گسست این داستان مسلم است که کلیشه‌ها فراموش شده‌اند. نسل جدیدی که آمد، فقط یک ارتباط خونی-نژادی-خاکی با نسل گذشته دارد اما در رابطه با حوزه فرهنگ و اندیشه دیگر با نسل گذشته کاری ندارد. من به این قاعده معتقد نیستم. من معتقدم که باورهای فرهنگی ما دچار گسست نشده است. ما باید رفتارها را از این منظر تحلیل کنیم زیرا وقتی یک انسان رفتاری را بروز می‌دهد، همیشه رفتار صد درصد تابع باورداشت‌ها نیست. مثلا یک انسان در عصبانیت دست به رفتاری می‌زند، بعد پشیمان و ناراحت می‌شود که ای‌کاش این شرایط پیش نمی‌آمد تا من این رفتار را انجام دهم. معنی این حرف آن است که این رفتار با باورداشت‌های او رابطه صد درصد ندارد اما نمی‌توان گفت که رابطه هم ندارد. جامعه، انسان‌ها و نسل‌ها هم در رفتارهایشان از این قاعده مستثنا نیستند. گاهی آن‌ها دست به رفتارهایی می‌زنند که مطابق باورداشت‌ها نیست. حالا دلایل دیگری دارد که فعلا در حوزه بحث من نیست. مطمئنا حضرت‌عالی و مخاطبان من می‌دانند اما در این قسمت باورداشت‌ها، نسل انقلاب کرده دنبال حرف و حقیقت بود. نسل جدید ما هم دنبال حرف و حقیقت است. در همین صفحه‌های مجازی مانند اینستاگرام و تلگرام و غیره می‌بینم که آن‌ها دنبال حق هستند. حالا ممکن است رفتارشان جایی ناپخته و نسنجیده باشد. مثلا مدافعان حرم که الآن چهره‌شان، ارزش‌هایشان و فضایشان مطرح می‌شود، مگر ده سال پیش شناخته شده بودند؟ نه نبودند. این‌ها هم دنبال همان ارزش‌ها بودند که من معتقدم در جای‌جای جامعه ما جوان‌های ما با چهره‌ها و پوشش‌های مختلفی که دارند، دنبال این تیپ از حقایق هستند اما در عمل و رفتار، عکس‌العمل‌ها متفاوت است. مثلا ممکن است دست به کاری و یا دست به اشتباهی بزند که درواقع بتواند این روحیه خودش را جواب بدهد و ارضا کند.
در حوزه فرهنگی خیلی به کلمه زیرساخت اشاره می‌کنند و برخی مسئولان یکی از توجیهات یا دلایلی که برای یک سری از ضعف‌ها مطرح می‌کنند، عدم وجود زیرساخت‌های فرهنگی است. این را توضیح دهید و بگویید می‌تواند دلیلی باشد که برنامه‌های فرهنگی ما درست اجرا نشود؟
ببینید، ما گاهی برای برگزار کردن یک برنامه حتی کاملا در کادر دینی که دیگر اصلا شکی در آن نیست هم در همان بحث زیرساخت مشکل داریم. وقتی من می‌گویم در یک زیرساخت مشکل داریم، نباید یک برادر به من جواب بدهد که آقای دیانی، مثلا مصلای عظیم فلان جا را ندیده‌اید؟ من دارم مقداری متخصصانه صحبت می‌کنم. وقتی که می‌گویم زیرساخت یعنی جایی که به تمام آن آیتم‌هایی که داریم وفا کند و یا اگر هم اماکنی داریم، پیامدهای منفی‌اش چیست؟ خب این داستان در قسمت سخت‌افزاری و نرم‌افزاری کمی متفاوت است. یعنی یک جاهایی ما نرم‌افزار داریم اما امکان استفاده نداریم. هنر داریم، هنرمند داریم، فرهنگش را داریم، تحمل شدن از سوی آن‌هایی که باید تحمل کنند چه؟
نکته مهمی است؛ فرهنگ تحمل و نقدپذیری.
بگذارید من از حوزه هنر به حوزه اجتماع و سیاست بروم. نقد باید وجود داشته ‌باشد. باید به انسان‌های نقاد بال‌وپر بدهیم و از آن‌ها حمایت کنیم. ولی آیا در مقام عمل هم همین کار را می‌کنیم؟ در سال اول مسئولیتم در دانشگاه مازندران بعضی از دانشجویان نزد من می‌آمدند و می‌گفتند ما می‌خواهیم نقد کنیم. گفتم من را نقد کنید؟ می‌گفتند نه، دستگاه معاونت فرهنگی را. می‌گفتم در عالی‌ترین سطح نقد کنید. به شما تضمین می‌دهم از طرف ما هیچ آسیبی به شما نرسد. گفتم شما پیشنهاد کنید، من جواب بدهم. گفتند که می‌خواهیم شما و دو نفر از مدیران در حضور ما که گروهی داریم و کارش ایجاد کرسی‌های نقد و نظر زیر نظر یکی از بخش‌های دانشگاه غیر از معاونت فرهنگی است، بنشینید. گفتم اشکالی ندارد و ما نشستیم. بعد از مدت‌ها دیدم آمدند و گفتند که هیچ پیامدی نداشت و من مراقب بودم که اگر کسی غیر از ما دایه دلسوزتر از مادر شد و خواست با یکی از آن‌ها برخورد کند، حواسمان باشد که نگذاریم این اتفاق بیفتد. ببینید به این معنا باز هم وضع زیرساخت ما مناسب نیست اما به اعتقاد خودم وضع زیرساخت نرم‌افزاری ما از وضع سخت‌افزاری ما بهتر است. در یک جاهایی که خیلی حاد می‌شود، مسیر، مسیر قهقرایی نیست. دارد جلو می‌رود اما کُند جلو می‌رود. بگذارید مثالی تاریخی بزنم. زمانی بود که در مملکت ما نقد کردن یک دولت حتی لایه‌های پایینش مثل نقد یک بخشدار یا فرماندار یک جورهایی تابو بود و آن نقاد آرام‌آرام در افکار عمومی یک آدم ضدانقلاب هنجارشکن محسوب می‌شد. ولی امروز چه؟ امروز این‌طور نیست. مثلا بعضی‌ها برای ژست انقلابی گرفتن به دولت‌ها حمله می‌کنند. من به‌عنوان دانشجوی فلسفه از اینکه عده‌ای فرصت‌طلبانه این کار را می‌کنند، رنج می‌برم اما باید این فضا ایجاد شود تا نقد دولت جرم محسوب نشود که هیچ، حتی بعضا مورد تکریم هم قرار بگیرد.
در مورد نقش رسانه صحبت کنید. اینکه مقام معظم رهبری بارهاست که به تهاجم فرهنگی و اهمیت این موضوع اشاره کردند و حالا جنگ نرم و اصطلاحات جدیدی که وارد دایره لغات شده است؛ یعنی با توجه به ورود تکنولوژی در مورد نقش رسانه صحبت کنید. البته می‌دانم که بحث خیلی گسترده‌ای است. مثلا صداوسیما که باید مؤلفه‌های عمومی و فرهنگی و اعتقادی منطقه را لحاظ کند، به نظر من در تولید برنامه‌هایش هنوز به یک جمع‌بندی خوب نرسیده است و صرفا پخش برنامه‎ها برای پر کردن آنتن است. بعد این مسئله در رویارویی با ورود محصولات فرهنگی از طریق ماهواره و غیره به خانواده نمود پیدا می‌کند و تخریب فرهنگی موریانه‎واری را شروع می‌کند که در درازمدت آسیب‌زا است. می‌خواهم نظر شما را دراین‌باره بدانم.
من در اهمیت رسانه نکته‌ای را عرض می‌کنم. باز هم می‌خواهم به زمان و عمری که از خدای متعال گرفته‌ام، استناد کنم. زمانی که ۱۴ سال داشتم، انقلاب به پیروزی رسید. در آن زمان خانواده نقش مهمی را بر عهده داشت و تأثیر بزرگان خانواده را نمی‌شد نادیده گرفت. ولی امروزه بنده به‌عنوان کسی که این مسائل عمدتا در حوزه مطالعات من است، نگرانم. امروز نه‌تنها بزرگان مثل مادربزرگ‌ها و پدربزرگ‌ها نقشی در خانواده ندارند بلکه پدر و مادر هم نقشی خاصی را ایفا نمی‌کنند و جای نهاد خانواده را رسانه گرفته است. قبلا مسئولان از گشایش فضای مجازی، یک آسوده‌خیالی داشتند. شاید خانواده کم‌اهمیت شده بود ولی رسانه ملی و رسمی را نماینده جایگزین کردند که با آرمان‌های آن‌ها وفادار بود. حالا ممکن بود در مقابل رقبایش در دنیا کم بیاورد اما به‌هرحال به جلو پیش می‌رفت و این نگرانی کم‌تر بود. گرچه من معتقدم همان زمان، زمان نگرانی بود. اما متأسفانه امروزه رسانه هم دیگر تعیین‌کننده نیست. من ابایی از زدن مثال سیاسی ندارم. برای مثال در انتخابات سال ۷۶ یا در سال ۹۲ هم مشابه همین اتفاق افتاد اما در سال ۹۴ خیلی واضح شد و لااقل در تهران این داستان کاملا روشن شد و رسانه ملی ما تا حدی جهت‌دار برخورد کرد. همین روال در حوزه‌ اخلاق به‌صورت کمرنگ‌تر هم وجود دارد. من نگران روزی هستم که اگر رسانه ما به ارزش‌های قطعی اخلاقی هم تکیه کند، از جانب مردم واکنش منفی ببیند و این روند نگران‌کننده است. من نگران این هستم که در آینده نه‌چندان دور رسانه ما به شرایطی از انحطاط برسد که اگر بخواهیم روی یک ارزش اخلاقی تأکید کنیم، در افکار عمومی آن ارزش زده شود. امیدوارم که رسانه ملی سیاست را شبیه دو ماه اخیر پایه‌گذاری کند و چهره‌های مختلف را فارغ از جناح‌ها و سلایق مختلف بیاوریم، به نظر من با تحلیلی که شد، یعنی رسانه‌ای که جای نهاد خانواده را گرفته و به طور کلی بخشی از جایگاه نهاد تعلیم و تربیت، آموزش‌وپرورش، آموزش عالی کشور و حتی می‌توان گفت روحانیت را هم در برگرفته است. زمانی که رسانه از روحانیت استفاده می‌کند، در نظر داشته باشید که از همه‌ شاخه‌ها استفاده نمی‌کند و ما در این قسمت ضعف داریم.
چند سال پیش خانم «افتخاری» در کمسیون فرهنگی مجلس خواستار توقیف یک سری فیلم‌ها شدند که با مجوز وزارت ارشاد ساخته شده بودند و بعد وقتی از ایشان در برنامه زنده‌ تلویزیونی «هفت» پرسیدند چرا فیلم‌هایی مثل «عصبانی نیستم» و «خانه پدری» باید توقیف شود، گفتند که اصلا این فیلم‌ها را ندیده‌اند! می‌خواهم بپرسم نگاه روحانیت به سینما و موسیقی و کلا هنر چگونه است؟ به نظر می‌آید دیواری بین هنرمندان و حوزه وجود دارد. درست است؟
بله کاملا. برمی‌گردم به اینکه هنرمندان ما چقدر موفق به اجرای هنر مرتبط با فرهنگ ما شده‌اند و آن را پروار کردند؟ برای مثال مرحوم آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در خطبه‌ نماز جمعه اوایل انقلاب فرمودند ما به دنبال سینمایی هستیم که مردم برای تولید آن نذر کنند. حال ما چقدر به این آرمان نزدیک شدیم؟ به هر میزانی که رسیدیم، مقاومتی نیز از طرف مقابل وجود دارد. صحبت من با روحانیت و کسانی که محکم‌تر از روحانیت سخن می‌گویند است که تا چه حد فرهنگ‌سازی کرده‌اید؟ آیا غیر از این است که مدام در طول تاریخ بعد از انقلاب از بزرگ‌ترین شخصیت‌ها همچون امام تا وزرای ارشاد همواره مورد ستم بوده‌اند. امام در مورد سریال «پاییز صحرا» موردا صحبت فرمودند و ورود کردند که اشکالی ندارد. معتقدم اگر بزرگان و اندیشمندان ما واقعا یک ایده مشخص ندهند، این شکاف پرشدنی نیست و همیشه کسانی را خواهیم داشت که بکوبند و ستیز کنند و در همین مابین افراد سودجویی وجود دارند که دنبال محاق کردن فیلم‌ها هستند تا اندوخته مالی به دست بیاورند. البته من نمی‌خواهم همه را زیر سؤال ببرم و افراد خوب هم کم نیستند. گنشگران سینما در کنار آدم‌هایی که کمال هنرشان را به کار می‌برند تا پیام درستی را منتقل کنند ولی درمجموع با شما موافقم. باید تقوا به خرج داد؛ به‌خصوص از طرف منتقدان. من معاون فرهنگی یک دانشگاه بودم و برای اینکه در جایگاه خودم به لحاظ دینی و وجدانی راحت باشم، خیلی از اموری را مطالعه می‌کنم که در حالت عادی این کار را نمی‌کنم. با این وجود در بسیاری از امور اظهارنظر نمی‌کنم و می‌گویم نمی‌دانم. از نماینده فرهنگی انتظار داریم که بهتر عمل کند؛ همان‎ظور که خدا در قرآن می‌فرماید به چیزی که علم ندارید تبعیت نکنید چون شنیده‌ها و دیده‌های شما مورد سؤال قرار می‌گیرد. خیلی بی‌معنی است که فیلمی را ندیده باشیم و با حرف‌های دیگران و جهت‌گیری سیاسی آن را توقیف کنیم و زیر سؤال ببریم. هنرمندان در طول تاریخ کمتر سیاسی بوده‌اند. برای مثال زمانی که «اخراجی‌ها» تولید شد، نباید گفت که با جهت‌گیری سیاسی تولید شد. با این نگاه بنگریم که هنرمند به سانسور حساس است. شاید ندانسته و یا فریب‌خورده با بخشی از این سانسور مماس شده باشد. نباید گفت چون با طیف سیاسی هماهنگ نیست پس «اخراجی‌ها» سیاسی است.
ممنونم از حضور شما. صحبتی اگر باقی مانده، بفرمایید.
از شما تشکر می‌کنم. معتقدم اگر حرف‌هایی برای گفتن است، گوش‌هایی نیز برای شنیده شدن باشد. من مدعیانه و متواضعانه می‌گویم هیچ چشم‌داشتی ندارم ولی دلم می‌سوزد که با داشتن فرهنگی غنی که حالا فرصت نشد راجع به آن بحث کنیم‌ و ازقضا با داشتن آدم‌های قوی می‌توان کشور را بهتر بسازیم. واقعا متأسفم از اینکه بعضی از شهرها و روستاها از امکانات اولیه محرومند و در خانه‌ها افراد بیکار و صالح زیادی وجود دارد. فکر می‌کنم اگر یک همگرایی و هم‌افزایی به وجود بیاید و همه صادق باشیم، اوضاع بهتر می‎شود. زمانی که بحث حقوق نامتعارف مطرح شد، به‌عنوان یک آدم وفادار به انقلاب اگر با این موارد مواجه شدیم، شفاف‌سازی کنیم. از نخبه‌ها استفاده کنیم. با وجود آفتاب‌گون فرهنگ ما، قرآن و نهج‌البلاغه، به نظر می‌آید کارهای بزرگی می‌توان انجام داد. توصیه من به امثال خودم و کسانی که در جایگاه حاکمیتی هستیم، این است که همیشه صادق باشیم و ارزش‌ها را فراموش نکنیم. بسیار دوست دارم خاضعانه جوان‌هایی که امروز با باورهای بسیار بزرگ کنار گذاشته شدند، روی کار بیایند و بی‌توجه به تنازعی که امثال ما می‌کنیم، آن‎ها پاک بازی ‌کنند. اگر به آرمان‌ها احترام بگذاریم، جذب و اصلاح فراوانی خواهیم کرد. من پیامم را به خدمت‌گزاران مردم می‌دهم که اگر در مسیر درست گام برداریم و هشدارها را جدی بگیریم و همچنین به فرمایشات رهبری و عالمان گوش دهیم، قطعا به چیزی که می‌خواهیم می‌رسیم.