بیست‌و نهم دی‌ماه سال ۱۳۲۲ در خانه‌ی مردی که کاردار وزارت امور خارجه‌ی ایران در کشورهای عربی بود پسری به دنیا آمد که نامش را فرهاد گذاشتند. او کوچک‌ترین عضو خانواده بود. هر چند او کوچک‌ترین بود اما رفتار و منشش چنان بود که همواره از سوی اطرافیانش متهم می‌شد که قصد دارد رفتار بزرگ‌ترها […]

بیست‌و نهم دی‌ماه سال ۱۳۲۲ در خانه‌ی مردی که کاردار وزارت امور خارجه‌ی ایران در کشورهای عربی بود پسری به دنیا آمد که نامش را فرهاد گذاشتند. او کوچک‌ترین عضو خانواده بود. هر چند او کوچک‌ترین بود اما رفتار و منشش چنان بود که همواره از سوی اطرافیانش متهم می‌شد که قصد دارد رفتار بزرگ‌ترها را تقلید کند و مانند آن‌ها باشد. سه‌سال داشت که پشت اتاق برادرش می‌نشست تا به تمرین ویلون او و دوستانش گوش کند. برادر بزرگ متوجه‌ی علاقه‌ی فرهاد به موسیقی می‌شود و از خانواده‌اش می‌خواهد که برای او سازی تهیه کنند و با اصرار برادر برای او یک ویلون سل تهیه می‌کنند و این‌گونه می‌شود که فرهاد پا به عالم موسیقی می‌گذارد.
همزمان با سال‌های شکوفایی فرهنگی دهه چهل، فرهاد هم با نخستین ترانه‌اش، «مرد تنها» که به زبان فارسی خواند، به اوج شهرت رسید. صدایی متفاوت و از جنسی دیگر. پیش از آن که به ترانه‌های فارسی روی بیاورد، ری چارلز ایران می‌نامیدندش. همانقدر در تفسیر ترانه‌‌های فارسی مهارت داشت، که در خواندن ترانه‌های انگلیسی، به ویژه آن چه سیاه پوستان خوانده بودند.
پیش از انقلاب، هر چه خواند، از ترانه سرایان پاپ نوع جدید، شهیار قنبری، ایرج جنتی عطایی و اردلان سرفراز بود. متن‌‌هایی در تلفیق با آهنگ‌های اسفندیار منفردزاده، که به همین گروه مدرن موسیقی تعلق داشت، موسیقی و ترانه‌ی از نوع دیگر را در ایران باب کرد.
جمعه، شبانه‌، هفته خاکستری، سقف، از ترانه‌های به یاد ماندنی او در سال‌های پیش از مرگ ترانه در ایران است. پس از انقلاب آلبوم برف، با تنوع شعری بسیار از شاعران مدرن و سنتی، نیما و ابوسعید ابوالخیر از او به یادگار مانده است. مقلدین زیاد بودند. اما جانشینی برای او پیدا نشد.
از بازخوانی‌ ترانه‌ی بیتل‌ها
اوج شهرت الویس پریسلی و بیتل‌ها در آمریکا و اروپا همزمان بود با گسترش موسیقی پاپ در ایران. هنوز اما موسیقی پاپ نتوانسته بود هواخواهان چندانی را به خود جلب کند. برخی آن را مبتذل می‌خواندند و همچنان به سنت و موسیقی سنتی پایبند بودند، و جوانانی هم که طرفدار این نوع موسیقی بودند، بیشتر از ریتم و حرکتی که با انرژی جوانانه‌ی آنان سازگارتر بود، خوششان می‌آمد. هنوز سه تفنگدار ترانه‌سرایی نوین در ایران پا به میدان نگذاشته بودند تا شکل و قامت و محتوای دیگری به ترانه‌ها ببخشند. سخن از عشق و دلدادگی بود و موی یار و دو چشمون سیاه.
فرهاد مهراد نیز در آن زمان تنها ترانه‌های بیتل‌ها را بازخوانی می‌کرد. تازه همان بازخوانی‌ها هم اتفاقی بود. آنگونه که فرهاد خود گفته است: در سال ۱۳۴۲ در یک گروه چهار نفری در هتلی در اهواز گیتار می‌نواخته، در حالی که به خطا در قرارداد او آمده بود که آواز نیز می‌خواند. همین خطای در تشخیص، او را بر آن داشته، با سرعت چند آهنگ را تمرین کند. ترانه‌هایی به انگلیسی و از نوع موسیقی پاپی که در آن زمان در ایران متداول بود. احتمالا ترانه‌ی yesterday گروه بیتل‌ها از همان زمان به یادگار مانده است. دوستداران صدای فرهاد، دیروز او را امروز هم بیشتر از بیتل‌ها می‌پسندند.
فرهاد مدتی نیز با یک گروه موسیقی به نام «سل» که وابسته به یک موسسه خیریه آمریکایی بود، همکاری می‌کند. همکاری با این گروه او را با موسیقی سیاه پوستان آشنا می‌سازد و از همان جا شیفته صدای « ری چالز» می‌شود. ادامه کار در رستوران کوچینی در گروه «بلک کتز»، شهرت ری چارلزِ ایران را نیز برای او به همراه داشت.
فرهاد در سال ۱۳۵۰ ترانه‌ی «جمعه»با ترانه‌ای از شهیار قنبری و موسیقی منفردزاده را برای فیلم «خداحافظ رفیق» به کارگردانی امیر نادری می‌خواند که بار دیگر فرهاد را در کانون توجه‌ها قرار می‌دهد. فرهاد در اواخر دهه‌ی ۵۰ با پوران گلفام ازدواج می‌کند و تا پایان عمر این زندگی تداوم می‌یابد. فرهاد تا سال ۵۷ کنسرت‌هایی را در داخل و خارج کشور اجرا می‌کند.
پس از انقلاب فرهاد در ایران می‌ماند اما اجازه‌ی کار پیدا نمی‌کند. یک روز پس از انقلاب و در جو آن زمان فرهاد ترانه‌ی «وحدت» را با شعری از سیاوش کسرایی به اسفندیار منفردزاده می‌سپارد که در همان روز صدای فرهاد در تلویزیون ملی به گوش‌ها می‌رسد.
هر چند فرهاد اولین خواننده‌ای بود که صدایش از رسانه‌ی بعد از انقلاب پخش می‌شود اما او تا سال‌ها دیگر مجوز خواندن و کار هنری نمی‌گیرد. او تا سال ۱۳۷۳ اجازه‌ی کار ندارد و در این سال آلبوم «خواب در بیداری» از او منتشر می‌شود که چند ترانه‌ی فارسی و انگلیسی می‌خواند. در این آلبوم تنها یک پیانو نواخته می‌شود که خود نوازنده‌ی آن است. فرهاد در سال ۱۳۷۴ اولین کنسرت پس از انقلاب خود را در کلن آلمان اجرا می‌کند.
پس از این فرهاد آلبومی به نام «برف» منتشر می‌کند. پس از این آلبوم فرهاد قصد داشت که آلبومی به نام «آمین» منتشر کند که مجموعه‌ای از ترانه‌هایی از کشورهای مختلف با زبان‌های مختلف بود که بیماری این فرصت را از فرهاد گرفت. بیماری فرهاد از سال ۱۳۷۸ شدت گرفت و ابتلای او به بیماری هپاتیت سی و عوارض کبدی باعث شد که فرهاد برای درمان در سال ۱۳۸۱ به فرانسه برود. نهم شهریورماه این سال فرهاد پس از مدتی اغما در بیمارستان درگذشت. او زمان مرگ ۵۹ سال سن داشت. فرهاد مهراد در گورستان «تیه» در حومه پاریس به خاک سپرده شد؛مردی که در تمام درازای عمر خود، همان «مرد تنها»یی باقی ماند که توصیفش کرده بود. تک ترانه‌های او و صدایش اما همچنان در ذهن‌ها مانده است.