![](https://jomlehonline.ir/wp-content/themes/aban/img/none.png)
فرشاد کاسنژاد اولیهسه -روزنامهنگار- نوشته: بایرن مونیخ به طور میانگین ۲۲.۸ میلیون یورو بابت هر خرید در تابستان خرج کرد و برای ۸ خریدش در مجموع ۱۴۳.۵۰ میلیون یورو پرداخت. در نگاه اول وزن خروجیها بیشتر از ورودیهاست اما بایرن با پر کردن عاقلانه جاهای خالی با بازیکنان مؤثر و نه ستاره، هوش تجاری و […]
فرشاد کاسنژاد
اولیهسه -روزنامهنگار- نوشته: بایرن مونیخ به طور میانگین ۲۲.۸ میلیون یورو بابت هر خرید در تابستان خرج کرد و برای ۸ خریدش در مجموع ۱۴۳.۵۰ میلیون یورو پرداخت. در نگاه اول وزن خروجیها بیشتر از ورودیهاست اما بایرن با پر کردن عاقلانه جاهای خالی با بازیکنان مؤثر و نه ستاره، هوش تجاری و ورزشی خودش را به رخ کشید. هر خروجی ۲۹.۱ میلیون یورو هزینه داشت و ۱۱۶ میلیون یورو نصیب باشگاه کرد. بایرن به شکل طبیعی بیش از فروش، خرید کرد اما متضرر نشد و در دایره ولخرجی تیمهای متمول قرار نگرفت.
این چند خط از یادداشت اولی هسه درباره نقل و انتقالات بایرن مونیخ با آن اقتصاد در فوتبال است. در ایران اما اغلب مفهوم رویکردی که روزنامهنگاران در هر خبر و گزارش پیگیرش هستند، این است که به باشگاهها میگویند بخرید و برای ما خبر بسازید، بخرید و بدهکار شوید، بخرید و بدهیها را نپردازید، بخرید و ملالی نداشته باشید، چون ما میتوانیم شما را در قامت مدیری که ستارهها را میخرد باشکوه جلوه دهیم و عمر مدیریت هم با همین جبروت دروغین بیشتر میشود. عمر مدیریت در فوتبال ایران اما به رغم تمام این کوششهای معوج در این کجراهه کوتاه است. به رغم تمام عکسهای یادگاری با خریدهای گزاف، مدیران باشگاههای ایرانی پی در پی اعتبار داشته و نداشته خود را از کف میدهند و میروند و نفر جایگزین همیشه میداند که لذت و ذلت توأم را تجربه خواهد کرد. هیچکس در این ساختار اقتصادی فوتبال ایران که به اشتباه دربارهاش از واژه ساختار اقتصادی استفاده میکنیم، فرشته نجات نیست و شاید هیچکس هم مقصر اول و آخر نیست. اما اینکه از خیل مدیران باشگاهها حتی یک نفر مقابل این سیل بینظمی مالی نمیایستد و روشی دیگر را انتخاب نمیکند، نشانه یک تمایل جمعی به ادامه بلبشوی مالی و ورشکستگی است. این فقط بایرن مونیخ نیست که راه خود را میشناسد و در یادداشت اولی هسه حساب و کتاب شفاف دارد. چند روز پیش سایت بازار ورزش ترجمه گزارشی از فرستپست را منتشر کرده بود که در آن راه دورتموند را بازخوانی میکرد. آنها همیشه تلاش کردهاند بازیکن ستاره بسازند به جای اینکه آنها را بخرند، یا اینکه عمداً قیمت بلیتهای روز بازی را ارزان نگه داشتهاند تا جو هیجانانگیز داخل ورزشگاه را که هواداران وفادار به وجود میآورند، حفظ کنند. باشگاهها راه خود را انتخاب میکنند و میدانند مقصدشان کجاست. در فوتبال ایران اما از بزرگترین تا کوچکترین باشگاهها حکایتی مشترک دارند، یک ولع عجیب برای ورشکستگی و حیات بیحساب. نه استقلال و پرسپولیس راه روشنی دارند و میدانند که چرا و با کدام اهداف تبلیغاتی و درآمدزایی ستاره میخرند و نه تیمهای ریشهدار و قدیمی کوچک ارزش هواداران بومی را میفهمند و روش خود را پی میگیرند. مثالش ملوان است که دیگر هیچ شباهتی به ملوان ندارد. بازیکن ساختن از یاد این تیم و مالکان ناشناسش رفته و هواداران ملوان چگونه احساس نزدیکی به باشگاه خود داشته باشند؟ آنها شیفته سیاق و مکتب باشگاه خود بودند، نه عاشق جامها و افتخاراتش.
فوتبال در ایران مسیر حیرتانگیزی را طی میکند. باشگاههای بزرگ هر سال تا آستانه حذف از لیگ قهرمانان آسیا میروند و هیچ اراده جدی برای پایان این روش باشگاهداری نیست. هواداران فوتبال که بخش بزرگی از هزینههای باشگاه محبوب خود را از طریق حساب مخابراتی خود دانسته و ندانسته میپردازند، خود فرمان آتش زدن سرمایههای باشگاه خود را صادر میکنند و میگویند گرانتر و بیشتر بخرید. کریهای مجازی هواداران رو در روی هم با خشونت کلامی عجیبی رایج شده و هیچ چیز بیشتر از خریدهای گزافتر برای بالا بردن شانس موفقیت معنا ندارد. این همه ماجرا اما به طرزی عجیب انگار نگرانکننده نیست. همه تماشاگر این ماجرا هستند و راهکارهایی برای فرار از معضلات درون همین ساختار هم میدهند.