مسعود سلیمی يادم مي آيد در سال هاي دهه ۳۰ خورشيدي، ماه هاي محرم و صفر به تابستان افتاده بو د فرصتي كه باعث مي شد تعداد زيادي از افراد خانواده، به ويژه خانواده پدري، ۱۰ روز آغازين محرم را براي تماشاي تعزيه به محل كار پدرم در مامونيه زرند بيايند. خانه نسبتا بزرگ ما […]
مسعود سلیمی
يادم مي آيد در سال هاي دهه ۳۰ خورشيدي، ماه هاي محرم و صفر به تابستان افتاده بو د فرصتي كه باعث مي شد تعداد زيادي از افراد خانواده، به ويژه خانواده پدري، ۱۰ روز آغازين محرم را براي تماشاي تعزيه به محل كار پدرم در مامونيه زرند بيايند.
خانه نسبتا بزرگ ما كه در گلوگاه ورودي روستا قرارداشت، هفت، هشت سالي از ميانه هاي دهه ۳۰ تا يكي دو سال آغاز دهه ۴۰ خورشيدي به مناسبت ماه محرم، به قول معروف جاي سوزن انداختن نبود، زن و مرد، بزرگ و كوچك براي تماشاي تعزيه، خانه ما را پر ميكردند.
در بخشي از محل برگزاري تعزيه، در ميدان بزرگ روستا، يك سكوي سنگي بزر گ بود كه به اصطلاح امروزي ها، «لژ » مخصوص براي نشستن مقامات اداري از شهرستان هاي اطراف گرفته تا مامونيه زرند كه مركز بخش بود و روستاهاي دور و نزديكش كه به ويژه در روزهاي تاسوعا و عاشورا طرفداران زيادي داشت.
تعزيه خوان ها كه بيشترشان ساكن مامونيه بودند به ويژه «موافق خوا ن ها » كساني كه نقش هاي مثبت را بازي مي كردند، در زمره چهر ههاي شاخص روستا قرار داشتند.
در ميان آنها هنوز چهره «اوس حمزه » كه از حفركنندگان زبردست چاه و احداث قنات بود، به خوبي در ذهنم نقش بسته است. «اوس حمزه » يكي از موافق خوان هاي معروف بود كه امام حسين (ع) را مي خواند تا در ظهر عاشورا، در ميدان بزرگ روستا به دست شمر شهيد شود و به قول خودش، ثواب دو دنيا را براي ذخيره كند. يادم مي آيد يكبار كه همراه پدرم به جلسات عصرانه روساي بخش، مقابل اداره پست رفتم، چند روزي بيشتر از تعزيه عاشورا نگذشته بود. يكي دو نفر از تعزي هخوا نها هم حاضر بودند. احترام و تعريفي كه مواف قخوا نها به ويژه كساني كه امام حسين (ع) و حضرت عباس (ع) را م يخواندند، از زمين تا آسمان با مخالف خوان ها تفاوت داشت؛ رفتاري كه نزد اهالي نيز ديده مي شد.
٭ ٭ ٭
يكي از سرگرمي هاي بچه هاي فاميل در جمع هاي دهه اول محرم، اين بود كه در حياط خانه مان با پشه بندهاي مخصوص خواب، خيمه و خرگاه درست مي كرديم و با پارچه هاي رنگارنگ و مقوا و تخته و چوب هم لباس و شال و كلاهخود و شمشير مي ساختيم و بعد با تقسيم نقش ها كه با توجه به طنين صدا و شرايط جسماني صورت مي گرفت، تعزيه بعد از ظهر روز قبل را اجرا مي كرديم. يادم مي آيد من موافق خوان بودم و يكي از پسرعموهايم در نقش شمر، با شمشير چوبي روي گردن من خط مي انداخت!
٭ ٭ ٭
بعدها كه بزر گتر شدم، به ويژه در دوره جواني كه به تئاتر رفتن و از راديو و تلويزيون، نمايشنامه شنيدن و تماشا كردن را با علاقه به عنوان يك عشق انجام ميدادم، دريافتم كه بسياري از مشخصه هاي فني و اجرايي تئاتر را در دوران نوجواني، در تعزيه هاي مامونيه زرند به تماشا نشسته بودم.
و بعد كه برخي نوشته ها و فيلم هاي مستند را درباره تعزيه و به طور عام در زمينه نمايش هاي آييني خواندم و تماشا كردم، بهتر دريافتم كه تعزيه، نوع خاصي از نمايش است كه با در هم آميختن حركات موزون و موسيقي، در كلام و در ريتم يك رويداد مهم مذهبي با فراز و نشيب هاي دراماتيك و در نهايت با پاياني تراژيك اجرايي مي شود.
در شماره ۵ مجله آرش مورخ آذر ۱۳۴۱ در صفحه ۲۶ بهرام بيضايي از جمله پژوهشگران ممتاز در زمينه تعزيه و به طور عام نمايشنامه هاي مردمي و عاميانه ايران در بخشي از نوشت هاي با عنوان تعزيه شمر و عباس آورده است: يكي از دستگاه هاي جالب تعزيه- لااقل به خاطر شكل استثنايي اش- تعزيه نامه «شمر و عباس » اثر ميرعزا كاشاني است.
ساختمان و حادثه اين نمايشنامه ساده و نسبتا منطقي است. در كربلا شمر با ديگر سرداران مشورتي در جنگ فردا با امام مي كند تصميم مي گيرند كه حضرت عباس را بفريبند و به سوي خود جلب كنند، شمر به اين ماموريت مي رود ولي وعده هاي او براي فريفتن حضرت عباس موثر واقع نمي شود و بازمي گردد. در واقع حضرت عباس اينجا مظهر وفاداري نسبت به حقيقتي است كه به آن ايمان دارد. داستا ن در شب مي گذرد به عبارتي اين تعزيه نامه با توصيف و خلق فضاي ظلماني از همان ابتدا مخاطب را به فضاي پرالتهاب مي كشاند.
به نوشته استاد بيضايي داستان اين تعزيه در سه مرحله كلاسيك از روايت تراژدي يعني پيش واقعه، واقعه و نتيجه مي گذرد. در پيش واقعه گفتار تك نفره شمر و سپس مكالمه چند نفري سرداران و حركت شمر و خواندن حضرت عباس براي گفت وگو تشكيل شده است، در حالي كه واقعه سراسرگفت وگوي دو نفره شمر و حضرت عباس است و در نهايت در پايان نوبت به نتيجه مي رسد كه گفتار تك نفره و كوتاه از حضرت عباس را در برمي گيرد. با تعبير و تفسير استاد بيضايي از تعزيه شمر و عباس فهميدم كه با يك نمايش نامه تراژيك طرف هستيم. داستان در يك سير منطقي از شروع تا پيشرفت و از اوج و سقوط ادامه و پايان م ييابد. در همين نوشته مختصري هم درباره سراينده اين اثر آمده است؛ حاج سيدمصطفي، تعزيه گردان، تعزيه خوان، شاعر (متخلص به ميرعزا) در زمان ناصرالدين شاه به عنوان تعزيه گردان زندگي را مي گذرانده است گفته مي شود. ميرعزا، چند بار به دعوت شاه قاجار در بزر گترين نمايشنامه وقت يعني تكيه دولت در تهران تعزيه خواني كرده است.
٭ ٭ ٭
سال ها مي گذرد و من ديگر از تعزيه خواني مامونيه زرند خبر ندارم اما از گوشه و كنار شنيده ام كه ديگر در شهرستان زرنديه (مامونيه زرند سابق) از تعزيه خواني خبري دست كم به سبك سياق آن سال ها نيست و تعزيه خوان هاي قديمي كه از دنيا رفته اند و به نظر مي رسد ديگر جايگزيني برايشان پيدا نشده است روستاي كم و بيش آرام و ساكت آن روزها به شهري شلوغ و پرهياهو بدل شده كه جايي براي برگزاري تعزيه در آن ديده نمي شود!