درگذشت تونی موریسون، فقط چشم فروبستن یک نویسنده مهم معاصر برنده نوبل ادبی نبود. او در عین حال زن روشنفکر تأثیرگذاری بود بر جریان‌های فکری و اجتماعی ادبیات داستانی آمریکا. موریسون نویسنده‌ای بود که به گروه‌های بزرگی از نویسندگان، به ویژه اقلیت‌های نژادی، شهامت سخن گفتن از رنج‌هایی طاقت‌فرسا، آن هم در فرهیخته‌ترین اشکال ممکن […]

درگذشت تونی موریسون، فقط چشم فروبستن یک نویسنده مهم معاصر برنده نوبل ادبی نبود. او در عین حال زن روشنفکر تأثیرگذاری بود بر جریان‌های فکری و اجتماعی ادبیات داستانی آمریکا. موریسون نویسنده‌ای بود که به گروه‌های بزرگی از نویسندگان، به ویژه اقلیت‌های نژادی، شهامت سخن گفتن از رنج‌هایی طاقت‌فرسا، آن هم در فرهیخته‌ترین اشکال ممکن را نشان داد.
مرگ موریسون در دوره‌ای که جامعه و سیاست آمریکا بار دیگر دستخوش حوادث و اظهارنظرهای نژادپرستانه شده، ضایعه‌ای بزرگ برای جامعه سیاهان این کشور است. در دوره‌ای که از بازگشت تمایلات نژادپرستانه سخن گفته می‌شود، شاید مرگ چنین نویسنده‌ای بی‌موقع بود.
تونی موریسون با نام اصلیِ وی کلوئه آنتونی ووفورد نویسنده، فمینیست و استاد دانشگاه زن سیاهپوست آمریکایی و برنده جایزه ادبی نوبل ۱۹۹۳ است، و آثارش به خاطر فضای حماسی، دیالوگ‌های زنده و تصویر کردن شخصیت‌های سیاهپوست آمریکایی مشهور است. او نخستین زنِ سیاهپوستی است که کرسی‌ای به نام خود در یکی از دانشگاه‌های بزرگ آمریکا (دانشگاه پرینستون) داشت و همچنین اولین زن سیاهپوست آمریکایی است که جایزه نوبل را دریافت کرده‌است. تونی موریسون علاوه بر نوبل ادبیات، جایزه پولیتزر ۱۹۸۸ و جایزه محفل منتقدان کتاب نیویورک را هم دریافت کرده است. ۱۱ رمان نوشت که ده‌تای آن‌ها به فارسی ترجمه شده. داستان‌های کوتاه، ادبیات کودکان، و نمایشنامه‌هایش هم هستند و البته مقالاتش. ویراستار بزرگی هم بود.
تونی موریسون در مجموع ۱۱ رمان منتشر کرد که دهه‌هایی متمادی از تاریخ معاصر آمریکا را در بر می‌گیرد؛ از زمان بردگی سیاهان تا رهایی آنان در جامعه کنونی آمریکا.
نخستین رمان او با عنوان «آبی‌ترین چشم» در سال ۱۹۷۰ و در ۳۹ سالگی منتشر شد. انتشار این رمان در ادامه تلاش‌های سیاهان آمریکا، در سال‌های گذشته‌اش، برای به دست آوردن حقوق مدنی آنان نوشته شده بود، اما برخلاف شیوه داستانی فعالان سیاه‌پوستی که در آن زمان رواج داشت. داستان این رمان در دهه ۱۹۳۰ و دوره رکود بزرگ و در زادگاه خود نویسنده می‌گذرد؛ یعنی دقیقا در زمان و شرایطی که خود تونی موریسون به دنیا آمده بود.
“آبی‌ترین چشم»، شرایط زندگی سیاهان در آمریکا را به خوبی به تصویر می‌کشد، اما در نهایت در این رمان مجبورند که به هنجارهای حاکم تن دهند. از این رمان چندان استقبال نشد و فقط ۷۰۰ نسخه آن به فروش رفت.
پس از انتشار «سولا» در ۱۹۷۳، موریسون در ۱۹۷۷، رمان «آواز سلیمان» را منتشر کرد که جایزه ملی حلقه منتقدان کتاب آمریکا را به دست آورد. موریسون در این کتاب، جست‌وجوی هویتی یک نوجوان سیاه‌پوست را روایت می‌کند که در پی کشف اجداد برده خود است. او با این کتاب، خوانندگانش را با جادو، فولکلور و باورهای دنیای سیاهان آشنا می‌کند.
در ۱۹۸۱، رمان «بچه قیر» را منتشر کرد. اما در سال ۱۹۸۷ بود که انتشار رمان «دلبند»، رمانی چندآوایی که به ناگفته‌های زندگی سیاهان در آمریکا می‌پردازد، تونی موریسون را به عنوان نویسنده تثبیت و او را در دنیا مشهور کرد. این رمان، یک سال بعد، جایزه معتبر پولیتزر را برای نویسنده‌اش به ارمغان آورد و در سال ۲۰۰۶ نیز از سوی روزنامه نیویورک‌تایمز به عنوان بهترین رمان ربع قرن اخیر آمریکا معرفی شد.
تونی موریسون این رمان را که به «شصت میلیون قربانی برده‌داری» در آمریکا تقدیم کرد، بر اساس زندگی واقعی مارگارت گارنر، زن سیاه‌پوست برده‌ای نوشت که در سال ۱۸۵۶ و در زمان جنگ داخلی آمریکا، برای جلوگیری از برده شدن دخترش، او را کشت. بعدها اقتباس سینمایی این رمان با بازی اپرا وینفری، مجری تلویزیونی و یکی از شخصیت‌های معروف جامعه آمریکایی‌های آفریقایی‌تبار در نقش این مادر ساخته شد و به کتاب‌های درسی آمریکا راه یافت.
تونی موریسون در ۱۹۹۲، یک سال پیش از آن که جایزه نوبل ادبیات را دریافت کند، رمان «جاز» را به چاپ رساند که دومین جلد از یک سه‌گانه است که با رمان «دلبند» آغاز شده بود. رمان «جاز» نیز یک رمان تاریخی است که در محله هارلم نیویورک و در دهه ۱۹۹۲ می‌گذرد و تاریخ آمریکایی‌های آفریقایی‌تبار را پی می‌گیرد. چند سال بعد، رمان «بهشت»، سومین جلد از این سه‌گانه منتشر شد که از سوی باشگاه کتاب اپرا به عنوان کتاب سال برگزیده شد. موریسون در ابتدا عنوان «جنگ» را برای این رمان انتخاب کرده بود که از سوی ناشرش رد شد.
اما در سال‌های بعد، نگاه انتقادی تونی موریسون به سوی خود جامعه سیاهان آمریکا جلب شد. او در رمان «عشق» که در سال ۲۰۰۳ به چاپ رسید، نشان می‌دهد که چگونه سیاهان به دست خودشان آسیب می‌بینند. نویسنده در واقع در این کتاب با نشان دادن پیامدهای «کمونوتاریسم»، به جنگ با آن می‌رود.
در رمان «یک بخشش» که در اواخر قرن هفدهم میلادی می‌گذرد، موریسون مصائب بومیان و بردگان آمریکا را که از سوی فاتحان اروپایی بر آنان تحمیل شده، به تصویر می‌کشد. نویسنده در این رمان چندصدایی، ریشه‌های نژادپرستی در آمریکا و رابطه آن با برده‌داری را می‌کاود.
“خانه»، دهمین رمان موریسون، در سال ۲۰۱۲ منتشر شد. در این رمان، یک سرباز سیاه‌پوست که هراسناک از جنگ کره بازگشته، آمریکا را برای نجات خواهرش زیر پا می‌گذارد که نزد یک پزشک سفیدپوست در آتلانتاست. نویسنده در این رمان نیز خشونت و تفکیک نژادی جامعه آمریکا علیه سیاهان را برملا می‌کند که زیر لایه زیبای خوشی‌ها و رفاه دهه ۱۹۵۰ سفیدپوستان آمریکا پنهان شده بود.
«خدا به کودک کمک کند»، یازدهمین و آخرین رمان تونی موریسون است که در سال ۲۰۱۵ روانه بازار کتاب شد. تونی موریسون برای این رمانش نیز در ابتدا عنوان «خشم کودک» را برگزیده بود.