لويى ماري ژولين ويو معروف به پيِر لوتي نويسنده فرانسوي، در ۱۴ ژانويه ۱۸۵۰میلادی به دنيا آمد. او پس از اتمام تحصيلات مقدماتي و عالي خويش به خدمت نيروي دريايى درآمد و از افسران برجسته ارتش شد. لوتي در همين زمان كار ادبي خويش را آغاز كرد و نوشتههاي خويش را در سبك […]
لويى ماري ژولين ويو معروف به پيِر لوتي نويسنده فرانسوي، در ۱۴ ژانويه ۱۸۵۰میلادی به دنيا آمد. او پس از اتمام تحصيلات مقدماتي و عالي خويش به خدمت نيروي دريايى درآمد و از افسران برجسته ارتش شد. لوتي در همين زمان كار ادبي خويش را آغاز كرد و نوشتههاي خويش را در سبك امپرسيونيسم انتشار داد. هدف پيروان اين مكتب، رهايى از قواعد دست و پاگير قديم و بيان تاثيرگذاري كلي يك صحنه يا موضوع بدون پرداختن به جزئيات است. پيِر لوتي پس از چندي شهرت قابل ملاحظهاي به دست آورد چنانكه در سال ۱۸۹۱میلادی به عضويت فرهنگستان فرانسه انتخاب شد. او پس از آن، سفري به خاوردور، اقيانوسيه و خاورميانه انجام داد كه اين سفرها، مايههاي رمانهاي بعدي او را فراهم آورد.
پيِر لويى داراي قدرت فراوان ذاتي در بازآفريني احساسات و پرداخت صحنههاست. او درعين حال نويسندهاي است كه تقريباً همواره ذهنيتگرا و بياعتنا به مذهب، اخلاق و فلسفه است، ضمن اينكه او در رمانهايش، هم طرح و هم شخصيتپردازي را ناديده ميگيرد. پيرلوتي شيفته لذت نفساني است و ناپايداري لذت را هم خوب درك ميكند. به همين لحاظ، روح اندوه و افسردگي بر آثارش سايه افكنده است. لوتي با نوشتن رمانهاي موفقيتآميز، مورد تحسين منتقدان بزرگ قرار گرفت و شهرت فراگيري كسب كرد. قسمت عمده آثار لوتي، نوعي زندگينامه شخصي به شمار ميآيد، چنانكه از خلال داستانهايش ميتوان به زندگي روحي و فكري و اضطرابها، ملالها، نگرانيها و هيجانهايش پي برد. لوتي با آنكه مغز فيلسوفانه نداشت، پيوسته از ناچيز بودن بشر در برابر عالم خلقت و ازتاثير نيرومند زمان در وحشت بود. در آثار لوتي جهانبيني و قدرت مشاهده دقيق در وصف اقاليم و اشياء ديده ميشود كه با شيوه نگارش ساده او هماهنگي خاص دارد. از جمله آثار او ميتوان به گلهاي اندوه، تبعيد شده، عروسي لوتي و در حال احتضار اشاره كرد. پيِر لوتي سرانجام در دهم ژوئن ۱۹۲۳م در ۷۳ سالگي درگذشت.
لوتی در پایانههای سده نوزدهم از سوی وزارت برون مرزی فرانسه مأمور شده بود به هند سفر کند تا مراتب دوستی فرانسه را به آگاهی مهاراجه هند برساند. او سپس از هند به ایران وارد میشود و از اصفهان دیدار میکند.
او در سال ۱۹۰۱ میلادی و همزمان با روزگار پادشاهی مظفرالدین شاه در ایران بود. لوتی سه سال بعد دیدهها و یادمانهای خود را از این سفر با عنوان «به سوی اصفهان« منتشر ساخت. این کتاب که به صورت یک دفتر خاطرات نوشته شده، ماجرای این سفر را بیان میکند .
پیر لوتی با کشتی از بمبئی به بوشهر رسید، اما چون در آن زمان، در بمبئی طاعون شایع بود، او را مجبور کردند که مدت شش روز، به صورت قرنطینه، در یک جزیرة باتلاقی و بدآب و هوای مجاور بوشهر اقامت کند و سپس وارد شهر شود. مسافرت پیرلوتی حدود دو ماه به طول انجامید و از بوشهر تا اصفهان بر پشت اسب و قاطر و گاهی پیاده و از آنجا به بعد، با کالسکه طی شد.
او به ترتیب از شهرهای بوشهر، برازجان، کازرون، شیراز، آباده، اصفهان، کاشان، قم، تهران، قزوین، رشت و انزلی و نیز بسیاری از شهرکها و قصبهها و روستاهای واقع در این مسیر دیدن و در بعضی از آنها مدتی اقامت کرده است. جالب اینکه فقط یک ششم نوشته های سفرنامه به اصفهان اختصاص دارد و انتخاب عنوان «به سوی اصفهان» به دلیل دلبستگی نویسنده به این شهر و آثار تاریخی آن صورت گرفته است.
این سفرنامه به سبب نگاه مردمشناسانه و روشی که مؤلف به کار گرفته، ویژه است. رویکرد روشی او کلینگر و از گونة مردمنگاری فرهنگی است. او به نکات گوناگونی در جامعه ایرانی، چه به لحاظ فرهنگپذیری و چه به لحاظ فرهنگیابی توجه کرده است. پیر لوتی صرفنظر از تشریح ویژگیهای مثبت و محاسن ایرانیان، از بیان صفات ناپسند و معایب آنان چشمپوشی نکرده است؛ از این رو نوشتهاش از نظر آسیبشناسی رفتار فرهنگی ایرانیان در دورة قاجار بسیار سودمند است.
به عنوان نمونه در این سفرنامه درباره ویژگیهای مردم اصفهان نوشته شده است: «در سفر به سوی اصفهان، از برابر آثار و بقایای گورهای بسیاری خواهیم گذشت. این کاخ ها با سنگ های خاکی رنگی از نوع سنگ آتش زنه که تکههای آنها از سنگ مرمر ظریفتر و بادوامتر است ساخته شدهاند. به روزگاران کهن، در این کاخهای زیبا پادشاهانی نشیمن داشتند که بر بیشینه باشندگان روی زمین فرمانروایی میکردند. گل سرخ در همه جا فراوان است: همه قهوهچیها و شیرینیفروشان طول راه، گل سرخ در گلدان ها گذاشته و به کمربند خود هم گل آویختهاند. گدایان چرکین و پست که در غرفهها نشسته اند نیز گل در دست دارند و با آن بازی میکنند.»
پیرلوتی در جای دیگر در مورد مردم اصفهان مینویسد: «چگونه ممکن است دراین شهر درخت و گل (که در آن به روی همه باز است و مردم ورود ما را به آرامش تلقی میکنند) برای ما برخوردها و رویدادهای ناگواری پیش آید؟» او درباره کودکان اصفهانی مینویسد: «بچههای قشنگ که به طرزمسخرهآمیزی مانند بزرگترها جامه پوشیدهاند.»
در جای دیگر این سفرنامه میخوانیم: «اصفهان در روز آدینه از باشندگان تهی میگردد، زیرا مردمی که در ویرانههای این شهر زنده ماندهاند، برای گردش به پیرامون شهر میروند. من هیچ جا ندیدهام که روزهای جمعه عموم مردم به این ترتیب، در پرتو خورشید در کشتزارهای سرسبز به گردش بپردازند.» و بدین ترتیب پیرلوتی در سفرنامه «به سوی اصفهان« از اصفهان، بدون رونق وشکوفایی دوران صفویه سخن میگوید که خواننده را سخت متأثر میکند.