داوود بصیری – نویسنده و ترانهسرا/ آقا من از شما بابت سیریشانگی این سرماخوردگی وحشی که مثه غانغاریا داره با حرکات موزونی در سوراخ بینی، روح و روانمون رو میسابه به رنده و توسط عطسههای سهمگین، بخش عمدهای از ما باکلاسها رو به آبپخشکن تبدیل کرده، عذر میخوام. هوام که هیچی، رسماً […]
داوود بصیری – نویسنده و ترانهسرا/
آقا من از شما بابت سیریشانگی این سرماخوردگی وحشی که مثه غانغاریا داره با حرکات موزونی در سوراخ بینی، روح و روانمون رو میسابه به رنده و توسط عطسههای سهمگین، بخش عمدهای از ما باکلاسها رو به آبپخشکن تبدیل کرده، عذر میخوام. هوام که هیچی، رسماً قاطی کرده. هی دونفره میشه، هی یکنفره میشه، هی دونفره میشه، هی از اون بالا کفتر میآیه ولی یکدانه هیچی نمیآیه! مردیم از بس که جان نداریم. قرصی شدیم رفت! بهارم این وسط شاخ شده. آدم صبحها نمیتونه از خواب بیدار شه، ظهرا خواب میچسبه، عصرا آدم خواب به خواب میره، شبا رو که دیگه نگو! وسط بازی رئال و شاخدار دونتسک نروژ… توجه: (ما نمیدونیم معنی شاخدار دونتسک چی میشه، چون جواد خیابانی میگه حتماً حرف بدی نیست!)
بله داشتم عرض میکردم که میمونه خواب شبا که اون رو حتی پشهها هم نه با نیش و نه با ناناش نتونستن از ما بگیرن، چه برسه به سوسولبازیهایی مثه برنامههای تلویزیون. اصلاً میگم حالا که همهی قرصامون رو خوردیم و حالمون بهتره، بیاین راجعبه یه موضوع جدیتر صحبت کنیم. همین تلویزیون. چی؟ تلویزیون به اندازهی کافی جدی نیست؟ جان ما؟ جدیهها. تلویزیون خیلیا رو شاخ کرده. آها. فهمیدم. شاخ چطوره؟ خوبه؟ چی؟ سلام میرسونه؟ یعنی همتون دور و برتون یه آدم شاخ دارین! پس واجب شد برای اینکه بتونین تشخیص بدین دچار کدوم یکی از انواع خودشاخپنداران شدین، یکمی در این مورد واضحتر توضیح بدیم.
گروه اول: شاخفنگها:
اندیشمندان راجعبه اینا اختلاف نظرای عمیقی دارن. یه عده معتقدن که شاخفنگها نوکتیز و جنگطلب هستن، یعنی شاخشون روی دوششونه و معطل اینن که جای اصابت رو پیدا کنن و قصعلیهذا. گروهی دیگه معتقدن نه…، نه بابا، اینا از تیرهی سایهفنگان یا همون لاتهای کوچهی خلوت هستند. دوستامون پشت سر سایه میشن و بزنبهادر و سمبه رو که پر زور ببینن توی امتداد جادههای الفرار، سوئیچ میشن رو نشادر! شایدم راست بگن!
گروه دوم: شاخاسیونها:
به نظر من هرچه زودتر باید ساقیشون رو عوض کنن! فقط لب و زبونن و شعار، ولی عملکردشون توی مایههای طرح قهوهای ایرانسله. اینا توی هپرتشون شاخ دنیای سیاستن! از این میزگرد به اون همایش. از اون همایش به این سمینار. از این سمینار به اون یکی سخنرانی، از اون یکی سخنرانی به فلان تریبون قشنگه. از فلان تریبون به… خداییش من تا صبحم با این دوستمون توی شهر بگردم شمام میخواین بیاین؟! خوب با این پیگیری که من از شما میبینم، طرف حق داره خودشاخپنداریش رو تیز کنه و چرب کنه که براق شه! بابا این بندهخداها توهمشون روی مرزه. کلاً روی قندن. شمام هی شاخ توی جیبشون میذارین باورشون میشه. الکی الکی یه قومی رو گرفتار تصورات فانتزی دوستان میکنین. نکنین جون مادرتون! به اینا جو ندین!
گروه سوم: شاخالدولهها
اینا خودشون شاخ نیستن، ولی از هرکی که فکرش رو بکنی شاخ باباشون تیزتره دنبهشونم لذیذتره. تازه یه عموهایی هم دارن که برادر باباشون نیستن، ولی از بد روزگار اونا از باباهاشونم شاخترن! میگن کتاب قانون، صبح به صبح میره در خونشون ازشون بابت حرفایی که از طرفش میگن عذرخواهی میکنه! ما خودمون توی کوچمون یکی از این شاخالدولهها داشتیم، نگو اونا توی خونشون یه کوچه داشتن که توش یه آکواریوم بود، مام توش بودیم!
گروه چهارم: تکشاخها
هنرپیشهها و خوانندگان و هنرمندان سلبریتی را گوگویی یا همام گویندی! شاخهای ملوسی که اگر اوف شوندیدی یکمیلیون طرفدار با لبهای غنچه، دستارها از سر گرفتیده کرده و جامهها را دریدی و هراسان و نگران جای اوخ را ماچیده میکنند تا اوفشان خوب شویدندی. گویند اینها با یکمن گریم به تکشاخهای افسانهای مشابهت داشتندی و بدون گریم به فولاد زره دیو.
گروه پنجم: شاخوبالون
موجودات این گروه خودشون دو مدلن: گروه اول در خانوادههای بختبرگشته خودشان و اقوامشان میزیند و تپهی ندیده از خود به جا نمیگذارند. زبان مادر شوهر میدوزند و کلهپاچهی عروس بار میگذارند و تشتک جاری میپرانند و اینا! و تازه کجاش رو دیدیشون هم پشتکاری داره که واویلا واویلا بزن یکی دیگه! گروه دوم اهل چهارراه و بخیه و قمه و تیزی و مملی سهفرمون و اسی تکچرخ و صفدر خردندونن و گرد و خاک! شنیده شده به تازگی جنازه یکی از کلفتهای این جماعت، در یک درگیری مرموز شاخبهشاخ با سیرابیگلاسه کشف شده. از حال سیرابیگلاسه خبری در دست نیست. خدا به خیر کنه!