خالق «پیرمرد و دریا»
خالق «پیرمرد و دریا»

    ارنست همینگوی از برجسته‌ترین نویسندگان معاصر به شمار می‌آید که به جهت بیان و زبردستی در توصیف شخصیت‌های داستانی، او را پدر ادبیات مدرن لقب داده‌اند. همینگوی به خاطر رمان «پیرمرد و دریا» موفق به دریافت جایزه نوبل ادبیات در ۱۹۵۴میلادی شد. ارنست همینگوی (۱۹۶۱-۱۸۹۹) از معدود نویسندگان‌ جهان به شمار می رود […]

 

 

ارنست همینگوی از برجسته‌ترین نویسندگان معاصر به شمار می‌آید که به جهت بیان و زبردستی در توصیف شخصیت‌های داستانی، او را پدر ادبیات مدرن لقب داده‌اند. همینگوی به خاطر رمان «پیرمرد و دریا» موفق به دریافت جایزه نوبل ادبیات در ۱۹۵۴میلادی شد.
ارنست همینگوی (۱۹۶۱-۱۸۹۹) از معدود نویسندگان‌ جهان به شمار می رود که تأثیر عمیقی بر ادبیات معاصر نهاده است. شخصیت پیچیده، زندگی پرماجرا و رفتار گاه عجیب همینگوی علاوه بر آثارش، همواره مورد توجه بود.
در زندگینامه ارنست همینگوی اینگونه آمده است که وی در ۱۸۹۹ میلادی در اوک پارک شیگاگو دیده به جهان گشود. پدرش پزشک و مادرش خانه دار و سفت و سخت پابند مذهب بود. ارنست در میان ۶ فرزند دومین پسر خانواده بود. او در ارتباط با زندگی نامه اش چنین می گوید: به طور کلی پدر و مادرم با هم هیچ توافق اخلاقی نداشتند و از این لحاظ تمام خانواده و به خصوص من دچار گرفتاری و ناراحتی بودیم. مادرش علاقه مند بود که ارنست اهل کلیسا و خواننده سرودهای مذهبی باشد اما پدرش به ماهیگیری علاقه مند بود. چوب و تور ماهیگیری به دستش می داد تا تمرین ماهیگیری کند. ارنست همینگوی ۱۰ ساله بود که با تفنگ و اصول شکار آشنا شد.
هنگامی که پا به مدرسه گذاشت، احساس کرد که به ادبیات بیش تر از درس های دیگر علاقه مند است. همینگوی در همین سال ها شروع به نوشتن کرد. نوشتن در روزنامه مدرسه نخستین بازتاب اندیشه او شد. ارنست همچنان می نوشت و نوشته هایش را فقط به یک یا دو دوست صمیمش نشان می داد.
ارنست همینگوی در ۱۹۲۱ میلادی با دختری به نام هدلی ریچاردسون که او هم روزنامه نگار بود، ازدواج کرد و در ۱۹۲۲ میلادی هر ۲ عازم جنگ یونان و ترکیه شدند و ارنست در آنجا دنبال دوستانی می گشت که سرانجام با ازرا پوند و جمیز جویس آشنا شدند و این ۲ دوست ارنست را تشویق به چاپ کتاب هایش کردند. در ۱۹۲۳ میلادی سه داستان و ۱۰ شعر او به وسیله یکی از ناشران فرانسه در پاریس منتشر شد و او را به اوج شهرت رساند.
ارنست همینگوی در ۲ ژوئیه ۱۹۶۱ میلادی با یکی از تفنگ‌های محبوبش، دولول ساچمه‌زنی باس‌اندکو، خودکشی کرد؛ خانواده‌اش در ابتدا اعلام کردند که ارنست مشغول تمیز کردن اسلحه بوده که تیری از آن در رفته و باعث مرگ وی شده‌است اما پس از پنج سال همسر وقتش، ماری ولش(همسر چهارم) به انجام خودکشی به وسیله همینگوی اعتراف کرد.
همینگوی بار دیگر ازدواج کرد. این زن نامش پولین بود و در مجله مشهور ووگ کار می کرد. اما این ازدواج هم خیلی با دوام نبود و پس از حدود یک دهه به جدایی انجامید در این حال همینگوی از زندگی خود ناراضی بود و می گفت: نوشتن نمی تواند برای من پشتوانه زندگی باشد و از روزی که نوشتم نتوانسته ام زخمی از زخم های مالی زندگی ام را درمان کنم. یا من به درد نوشتم نمی خورم یا مردم به درد خواندن …
در ۱۹۴۰ میلادی کتاب برای که زنگ ها به صدا در می آیند را منتشر کرد. این رمان روایت داستان رابرت جوردن، سرباز آمریکایی، است که در میانه جنگ داخلی اسپانیا به بریگاد بین‌المللی پیوسته‌است. او به‌عنوان متخصص مواد منفجره، وظیفه یافت، پلی را که بر سر راه دشمن قرار دارد، منفجر کند. جفری مایر نویسنده زندگی‌نامه همینگوی، اعتقاد دارد که این اثر یکی از بهترین آثار همینگوی در کنار پیرمرد و دریا، وداع با اسلحه و خورشید همچنان می‌دمد است.
ارنست همینگوی در ۱۹۵۲ میلادی کتاب پیر مرد و دریا را نوشت و این سال برای ارنست سال خوشی بود. در ۲۸ اکتبر ۱۹۵۴ میلادی جایزه نوبل ادبیات به ارنست همینگوی به خاطر همه کارهایش و کتاب مشهورش پیرمرد و دریا اهدا شد.
ارنست همینگوی و فیدل کاسترو
روستای کوهیمار در حومه شرقی هاوانا، پایتخت کوبا، مکان دیدار ارنست همینگوی و فیدل کاسترو رهبر انقلابی کوبا است. همینگوی رأی نخستین بار در سال ١٩٢٩ به کوبا سفر کرد. او بارها از این جزیره دیدن کرده و مدتی نیز در آن اقامت داشت.
در اوایل دهه پنجاه میلادی بود که ماهیگیران ساکن این شهرک از همینگوی که در آن زمان «پاپا» خوانده می‌شد خواستند در هماوردی ماهیگیری شرکت کند. در دهه شصت و پس از پیروزی انقلاب، فیدل کاسترو نیز در این مسابقات شرکت کرد و برنده شد. در همین شرایط بود که جایزه فیدل کاسترو توسط ارنست همینگوی به او اهدا شد و این تنها دیدار این دو شخصیت در این زمان اتفاق افتاد.