راوی جهان بدون قهرمان
راوی جهان بدون قهرمان

آخر داستان رمانی است از لیدیا دیویس که اسدالله امرایی آن را به زبان فارسی برگردانده است. نویسنده در این اثر منحصربه‌فردش، روایت‌هایی از گذشته و حال را در هم می‌تند و در شهرهای بی‌نام و با راوی بی‌نامش، جهانی خلق می‌کند که هیچ قهرمانی ندارد، اما می‌تواند شرحِ زندگی و درماندگی و امید و […]

آخر داستان رمانی است از لیدیا دیویس که اسدالله امرایی آن را به زبان فارسی برگردانده است. نویسنده در این اثر منحصربه‌فردش، روایت‌هایی از گذشته و حال را در هم می‌تند و در شهرهای بی‌نام و با راوی بی‌نامش، جهانی خلق می‌کند که هیچ قهرمانی ندارد، اما می‌تواند شرحِ زندگی و درماندگی و امید و عشق همه‌ ما باشد. نشر افق با خرید حق کپی رایت، به عنوان ناشر رسمی این اثر، آن را به زبان فارسی منتشر کرده است.

رمان «آخر داستان» درباره یک مترجم و استاد دانشگاه است که با یکی از دانشجویانش رابطه‌ای عاطفی برقرار می‌کند. دانشجو که اسمی هم در داستان از او برده نمی‌شود، ۱۴ سال از استاد که راوی اول‌شخص داستان باشد کوچک‌تر است و رابطه کوتاه‌مدت‌شان هم پایانی تلخ دارد.
در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم: «صد دلار اول را که قرض دادم، خیلی زود برگرداند، ولی سیصد دلار بعدی را پس نداد که برای تعمیر لوله اگزوزش کفایت می‌کرد. شاید چون وقتی از سفر برگشتم دیگر ترکم کرده بود،‌ بازپرداخت آن مبلغ بین ما جایی نداشت و لابد دوست داشت فراموش کند،‌ همان‌طور که دلش می‌خواست هرچه سریع‌تر من را هم به فراموشی بسپارد، پشت سر بگذارد و جلو برود.
بعدها فهمیدم پیش زنی رفته و آویزانش شده، به‌همان شکلی که اسباب‌کشی می‌کرد و به آپارتمانی می‌رفت و یکی‌دوماهی آنجا می‌نشست و بعد از چندبار دلخوری صاحب‌خانه، مثل همیشه سر عقب‌افتادن اجاره‌بها و بدهی بالاآوردن، از آنجا می‌رفت. نیاز داشت پیش زن بماند و بخشی از وجود او شود، نه کلا خودش را گم کند، نه اینکه خودش را به کلی از زن جدا نگه دارد. سپس، بعد از مدتی، از پیش او رفت و آویزان زن دیگری شد.
زنی او را در دنیای واقعی پابند و به چیزی وصلش کرد. بدون زن، شناور بود. حساب ساعت‌ها یا روزها را از دست می‌داد، به هر صورت، برنامه‌ای برای کسب درآمد یا خرج و پس‌انداز نداشت. اگر هم داشت به واقعیت مرتبط نبود. همیشه مرتب و آراسته بود و طرح‌هایی را دست می‌گرفت و با جدیت روی آن‌ها کار می‌کرد و خیلی زحمت می‌کشید، گرچه اغلب ناتمام می‌ماند.»

مرور آخر داستان
جعبه‌هایی با برچسب‌های اشتباه، مشکلاتی با پرستارهایی که می‌آیند و می‌روند، یادداشت‌های گیچ‌کننده، عشقی ازدست‌رفته – این‌ها موانعی‌اند سر راه نوشته‌شدن یک رمان. نویسنده/راوی بی‌نام کتاب «آخر داستان» می‌کوشد خاطرات و نوشته‌هایش از رابطه‌ی عاشقانه‌ای ازدست‌رفته را منظم کند و داستانش را بنویسد؛ در این میان، بیشتر می‌خواهد صادقانه خودش را بشناسد و گذشته‌اش را به تصویر بکشد. گرچه معلوم می‌شود حافظه و درکِ ما از هر داستانی در گذشته‌مان، غیرقابل‌اطمینان است- مثل توهمی دوست‌داشتنی که وقتی تاروپودش را می‌جوریم، بیشتر برایمان غیرواقعی می‌شود.
راوی آخرِ داستان از رابطه‌ای ازدست‌رفته با مردی می‌گوید که ۱۳ سال از خودش جوان‌تر بوده و از تاریخچه‌ی عاشقانه‌ی این رابطه برای نوشتنِ رمان (همین رمانی که دارید می‌خوانید) استفاده می‌کند.
هر چه بیشتر در لحظه‌ها و دقیقه‌های رابطه‌شان کندوکاو می‌کند، مرد بیشتر هویتش را می‌بازد و عمیق‌تر در تار و پود رمانِ راوی تنیده می‌شود. از قهر و آشتی‌ها می‌خوانیم و از فروپاشی روانی راوی در پسِ پایان یک عشق. احساسات جوانه می‌زنند، قد می‌کشند، فاسد می‌شوند، از یادها می‌روند. جمله‌هایی تودرتو مثل هزارتو خواننده را درون خود می‌بلعند و احساسِ زمان را از او می‌گیرند؛ انگار بکن مختصات فضا-زمانی که می‌شناختی، دیگر همانی نیست که یک لحظه‌ی پیش از حضور در آن اطمینان داشتی. آنچه می‌خوانی خاطره است یا بخشی از رمان؟ رمان است یا زندگیِ نویسنده؟ زندگی نویسنده‌ است یا سرتاسر خیال؟
لیدیا دیویس در این اثر منحصربه‌فردش، روایت‌هایی از گذشته و حال را در هم می‌تند و در شهرهای بی‌نام و با راوی بی‌نامش، جهانی خلق می‌کند که هیچ قهرمانی ندارد، اما می‌تواند شرحِ زندگی و درماندگی و امید و عشق همه‌ی ما باشد. لیدیا دیویس، نویسنده و مترجم آمریکایی، به نوشتن داستان‌هایی به‌شدت کوتاه معروف است. اما در رمانِ «آخر داستان»، او جمله‌هایی به بلندی یک پاراگرف هم می‌نویسد.
٭ ٭ ٭
لیدیا دیویس نویسنده، مترجم و شاعر آمریکایی متولد ۱۵ ژوئیه‌ی ۱۹۴۷ است. دیویس بیشتر در حوزه‌ی داستان کوتاه و ترجمه شهرت دارد. ترجمه‌ او از مادام بواری اثر فلوبر و طرف خانه‌ی سوان اثر مارسل پروست بسیار مورد توجه منتقدان قرار گرفت.
مجموعه داستان نمی‌توانم و نمی‌خواهم جایزه‌ی آکادمی هنر و ادبیات آمریکا و جایزه‌ی بین‌المللی من بوکر را نصیب لیدیا دیویس کرد. این مجموعه پیش از این با خرید کپی‌رایت اثر و با ترجمه‌ی اسدالله امرایی، در نشر افق منتشر شده است. دیویس افتخارهای زیادی در کارنامه دارد، از جمله: جایزه‌ی بوکر بین‌المللی در سال ۲۰۱۳ و جایزه‌ی پِن مالامود در سال ۲۰۲۰.
این‌کتاب با ۲۴۰ صفحه، شمارگان ۵۵۰ نسخه و قیمت ۶۸ هزار تومان منتشر شده است.