امیل دورکیم و تحلیل سوسیالیسم
امیل دورکیم و تحلیل سوسیالیسم

دورکیم از پدران بنیان‌گذار جامعه‌شناسی بود و علاوه بر این نقش مهمی هم در جمهوری سوم فرانسه و به ویژه در نظام آموزشی آن داشت. درباره رابطه دورکیم و سوسیالیسم مباحث زیادی مطرح شده است؛ فراموش نکنیم که در آن دوره سوسیالیسم به شدت فضای عمومی و روشنفکری را تحت تاثیر قرار داده بود. به […]

دورکیم از پدران بنیان‌گذار جامعه‌شناسی بود و علاوه بر این نقش مهمی هم در جمهوری سوم فرانسه و به ویژه در نظام آموزشی آن داشت. درباره رابطه دورکیم و سوسیالیسم مباحث زیادی مطرح شده است؛ فراموش نکنیم که در آن دوره سوسیالیسم به شدت فضای عمومی و روشنفکری را تحت تاثیر قرار داده بود. به نظر مارسل موس، دورکیم از همان ابتدا بر آن بود که پایان نامه دکتری خود را به مطالعه «رابطه فردگرایی و سوسیالیسم» اختصاص دهد؛ اما این چیزی نبود که کتاب از کار درآمد. گرچه برخی از آرای این کتاب از عقاید سوسیالیست های اصلاح طلب یا به اصطلاح سوسیالیست های آکادمیک آلمان متاثر بود که دورکیم در آلمان با آثار آن ها آشنا شده بود.
شیوه ای که دورکیم در تحلیل علمی سوسیالیسم در پیش می گیرد شیوه ای آشنا است. وی ابتدا می کوشد تعاریف موجود از سوسیالیسم را یک به یک رد کند و سپس تعریف خاص خود را ارائه کند. وی اصرار داشت سوسیالیسم را در باید در معرض تحلیل جدی جامعه شناختی قرار دهد. کنت تامپسون از شارحان دورکیم معتقد است چنین رویکردی ممکن است این ایده را به ذهن متبادر کند که دورکیم با سوسیالیسم همدلی نداشته است، در صورتی که خلاف آن درست است. «هرچه جامعه شناس خود را به پدیده های اجتماعی مورد نظر نزدیک تر احساس کند این امر اهمیت بیشتری می یابد که از آن فاصله گیرد و آنچنان به آن بپردازد که گویی پدیده ای غریب است».
دورکیم ایده های خود درباره سوسیالیسم را با تمایز قرار دادن میان سوسیالیسم وکمونیسم آغاز می کند. برای او سوسیالیسم محصول تغییراتی اجتماعی است که از قرن هجدهم به بعد در جوامع اروپایی روی داده است. انگیزه اصلی پیدایش نظریه های سوسیالیسم پی بردن به وضع آشفته حیات اقتصادی جدید است که از وجوه تولید سنتی جدا شده و در این جریان نیروهای اقتصادی را آفریده است که بیش از آنکه زیر سلطه انسان باشند انسان را به زیر سلطه خود آورده اند. درمان این وضعیت از نظر سوسیالیست ها نظارت بر این نیروهای اقتصادی از طریق تمرکز اقتصاد در دست موسسات رهبری کننده است. از این رو «وی سوسیالیسم را تفکری اساسا اقتصادی می داند». کمونیسم اما محصول یک دوره خاص نیست و تفکری یوتوپیاپرداز و تاحدی تخیلی است. به یک معنا سوسیالیسم در اندیشه دورکیم تاریخی است و کمونیسم گویی غیر تاریخی و فرازمانی. وی می کوشد نقاط افتراق بین سوسیالیسم و کمونیسم را برجسته کند. از نظر وی در نظریه کمونیستی، مصرف، جمعی است و تولید خصوصی، در حالیکه در سوسیالیسم خلاق این وضعیت صادق است. کمونیسم بر اساس ترس از تاثیر فاسدکننده ثروت بنا شده است و سوسیالیسم بر ضرورت گسترش قلمرو تولید صنعتی به منظور ایجاد ثروت بیشتر برای همگان. همانطور که مشاهده می شود این تمایز برای دورکیم اهمیت دارد و از نظر او سوسیالیسم بر خلاف کمونیسم تجلی تغییرات اجتماعی است که از تقسیم کار پیچیده به وجود آمده است.
دورکیم در آثار مختلف نوعی سمپاتی و همنوایی با سوسیالیسم را نشان می دهد. از نظر او نظریه های سوسیالیستی به همان اندازه که نشانه های بحرانی هستند که تشخیص داده اند، درمان آن نیز هستند. «سوسیالیسم فریادی است از سر رنج و گاهی از سر خشم، از سوی کسانی که با حساسیت فراوان بیماری جمعی ما را با اشتیاقی بیش از دیگران احساس می کنند». با اینحال اگرچه دورکیم ایده های سوسیالیستی را ستایش می کند «سوسیالیسم به مثابه علم» را نمی پذیرد. برای او سوسیالیسم بیش از هر چیز برنامه‌ای عملی و دعوتی به عمل است و از این رو فراتر از چیزی است که به حق بتواند حقایق مسلم تجربی درباره جامعه شمرده شود. تعریف دورکیم از سوسیالیسم چنین است «ما هر آموزه ای را که بخواهد تمام کارکردهای اقتصادی یا بعضی از آن ها را که در حال حاضر پراکنده اند، به مراکز هدایت کننده و آگاه جامعه متصل کند آموزه ای سوسیالیستی می دانیم».
دورکیم چند انتقاد عمده به عقاید سوسیالیستی وارد می اورد. اول اینکه سوسیالیسم می پندارد آن تنظیمی که مورد نیاز جامعهِ در حال ظهور است می تواند تنظیمی صرفا اقتصادی باشد. از نظر دورکیم این امر نشان می دهد که تفکرات سوسیالیستی به همان نظریه هایی وابسته است که ظاهرا با آن در تعارض است، یعنی فایده گرایی و اقتصاد سیاسی کلاسیک. دوم اینکه نظریه های سوسیالیستی فراتر رفتن از دولت و قدرت سیاسی را پیش بینی می کنند. دورکیم مخالف این عقیده است چرا که از نظر او نه شدنی است و نه خواستنی. وی برای دولت نقش بسیاری قائل است و اتفاقا بر گسترش نقش آن تاکید دارد. سوم اینکه دورکیم این تز را که تحقق سوسیالیسم مستلزم مبارزه طبقاتی است رد می کند.
دورکیم اگرچه منتقد ذات جامعه سرمایه داری نبود با اینحال اعتقاد داشت که جامعه ای مبتنی بر مبارزه، بهره کشی و رقابت(یعنی سرمایه داری معاصر) نمی تواند با جامعه ای برادرانه متشکل از انسان های برابر سازگار باشد. مشغله های دورکیم در چاپ سالنامه جامعه شناسی مانع از آن شد که وی ایده های خود را در زمینه سوسیالیسم یه صورت منسجم تر تقریر کند. در کنار آن می توان گفت اشاعه بسیار زیاد اندیشه های سوسیالیستی در فرانسه ان دوران و اینکه حتی تنی چند از شاگردان خود او به سوسیالیسم گرویده بودند دورکیم را به سمت نوعی محافظه کاری در زمینه سوسیالیسم کشاند.

 

 

تلاش محک برای عمر طبیعی کودکان مبتلا به سرطان
«در دوره فوق‌تخصص، ۶ ماه به کانادا رفتم ولی منتظر لحظه‌ای بودم که به ایران برگردم و برای مردمم کار کنم.» اینها صحبت‌های دکتر فریده موسوی، فوق‌تخصص خون و سرطان کودکان در بیمارستان شهدای تجریش است که سال‌ها روز و شبش را به درمان کودکان مبتلا به سرطان پیوند زده است. وی در پاسخ به این سوال که چرا این رشته را انتخاب کرده گفت: «من به رشته‌های مرتبط با کودکان خیلی علاقه داشتم. از سوی دیگر در آن زمان تعداد افرادی که در این رشته فعالیت می‌کردند نسبت به دیگر رشته‌ها کم‌تر بود. همین دلایل و احتمالا دلایل دیگری که الان به خاطر نمی‌آورم باعث شد تا این تخصص را انتخاب کنم.»
او با بیان آنکه فعالیت خود را پس از اتمام درس در بیمارستان شهدای تجریش آغاز کرده است ادامه داد: «سال ۱۳۷۴ بود که به بیمارستان شهدای تجریش آمدم و از آن زمان تاکنون در این بیمارستان حضور داشتم. البته دوره‌ای برای تخصص کودکان در دانشگاه شیراز بودم و دوره فوق‌تخصص‌ام را هم در بیمارستان مفید گذراندم.»
دکتر موسوی با بیان آنکه درمان سرطان برای کودکان با بالغین تفاوت دارد افزود: «در آنکولوژی بالغین پزشک تلاش می‌کند تا طول عمر بیمار را افزایش دهد، مثلا ۱۰ تا ۱۵ سال به عمر او بیفزاید. اما آنکولوژیست کودک باید تلاش کند تا به بیمار خود طول عمر طبیعی بدهد، یعنی بیمار بتواند بزرگسالی را تجربه کند و زندگی طبیعی داشته باشد. از نظر من این بزرگ‌ترین تفاوت درمان سرطان برای کودکان و بالغین است.»
وی ادامه داد: «علاوه بر آن باید در نظر بگیریم که کودک انسانی بی‌گناه و معصوم است و نمی‌تواند درد خود را درست بیان کند. همچنین در درمان کودک با پدر و مادر او هم رابطه مستقیم داریم زیرا قرار است بیماری کودک را درک کرده و خود را برای فرایند درمان او آماده کنند.»
پزشک آنکولوژیست کودکان بیمارستان شهدای تجریش با تأکید بر اینکه بیماران بالغ نیز وابستگانی دارند افزود: «نکته مهم آن است که والدین بیشتر از کودک، مشکلات مرتبط با درمان او را درک می‌کنند و این موضوع منجر به مشکلات روحی و روانی برای ایشان می‌شود. در شرایطی که وابستگان بیماران بزرگسال همراه با بیمار، در دغدغه‌های او شریکند.»
وی پذیرش واقعیت بیماری سرطان را برای بیمار و همراهان او ضربه‌ای بزرگ دانست و گفت: «خوشبختانه خیلی از بیماران و همراهان او به مرور زمان این موضوع را هضم می‌کنند. اما در برخی موارد به خاطر مشکلاتی چون تک‌فرزند بودن کودک، یا تولد کودک بعد از سال‌ها نازایی، پذیرش شرایط بسیار دشوارتر می‌شود. در هر حال هضم کردن این موضوع مشکل است و ممکن است که یک روانشناس بتواند به مریض و همراهانش کمک کند.»