روز گذشته «محمدرضا باهنر» برای دومین بار طی مدتی که از آغاز اعتراضات سپری شد، سخن گفت و تلاش کرد میانداری کند و حتی قدری از میانه فراتر رفت و خود را به سمت حامیان وضع موجود، کشاند تا احتمالاً از سوی برخی چون رییس دولت سیزدهم و برخی پایداریچیها به «خواص مردود»، مُعَنوَن نشود. […]
روز گذشته «محمدرضا باهنر» برای دومین بار طی مدتی که از آغاز اعتراضات سپری شد، سخن گفت و تلاش کرد میانداری کند و حتی قدری از میانه فراتر رفت و خود را به سمت حامیان وضع موجود، کشاند تا احتمالاً از سوی برخی چون رییس دولت سیزدهم و برخی پایداریچیها به «خواص مردود»، مُعَنوَن نشود.
رئیس جبهه پیروان خط امام و رهبری با بیان اینکه در ساحت سیاست باید هوای سلیقههای مختلف مردم را داشته باشیم، گفت: این بدان معنا نیست که هنجارشکنان تأیید صلاحیت شوند، ما نظارت استصوابی را قبول داریم و محکم از آن دفاع میکنیم.
درخصوص همین بخش از سخنان باهنر که گفت: محکم از نظارت استصوابی دفاع میکنیم چند نکته داریم که لازم است به اطلاع وی برسانیم:
نکته اول اینکه باهنر از «سلیقههای مختلف» دفاع کرد اما نگفت در کدام دوره که اصولگراها، قوه قضاییه، مجلس یا دولت را در اختیار داشتند، از حقوق مخالفان و سلیقههای مخالف دفاع کردند؟ اصولگرایان در تاریخ سیاستورزی خود، یک پرونده سیاه از حذف و توهین و ممنوعالمنبر و ممنوعالتصویر و حتی ممنوعالاسم دارند و هرگز سلیقه مخالف را برنتافتند و قدری عجیب است که باهنر امروز به موازاتِ دفاع محکم از نظارت استصوابی، از حضور «سلیقههای مختلف»
هم دفاع میکند.
نکته دوم اینکه بسیاری از سیاسیون بر این باور هستند که وضعیت امروز کشور و خالی شدن بدنه کارشناسی و مدیریتی دولت و مجلس از نیروهای زبده و کارآمد، آگاه و مطلع به همین نگرش بر میگردد که به بهانه اجرای قانونِ نظارت استصوابی که جناب باهنر با قدرت از آن دفاع میکند، بسیاری از نیروهای صاحب سلیقه متفاوت و نه ضد انقلاب و غیرانقلابی، از ورود به مجلس یا مدیریتهای اجرایی محروم شدند و کسی بهتر از «محمدرضا باهنر» نمیداند رد صلاحیت سرکار خانم «عاتقه صدیقی» همسر شهید بزرگوار رجایی، نه به دلیل هنجارشکنی یا غیرانقلابی بودن که تنها و تنها به دلیل تحمل نشدن سلایق متفاوت سیاسی از نگاه برخی بود.
نکته سوم اینکه باز کسی بهتر از باهنر نمیداند اکثریت قریب به اتفاق رد صلاحیتها که از مجلس چهارم به بعد، رواج بیسابقه به خود گرفت، دلیل سیاسی داشت و تنها برای حذف نیروهای جناح مقابل صورت گرفت و همین رویکردِ حذفی بود که بعدها و در دوم خرداد ۷۶، به خلق حماسه انتخاباتی انجامید و جای تأسف است که بزرگواران شورای نگهبان، به جای اینکه در رویکردِ حذفمحور خود، تجدید نظر کنند بر آن اصرار ورزیدند و با قدرت و توان بیشتر و آشکارا، به کار خود ادامه دادند تا جاییکه برای مجلس هفتم، چند ده نماینده مجلس ششم را رد صلاحیت کردند و نتیجه چنین نگرشی، تشکیل مجالسی ضعیف پس از آن شد و تا امروز نیز ادامه دارد تا جاییکه از نگاه برخی تحلیلگران، مجلس فعلی از نظر وظیفه ذاتی که دارد، عنوان ضعیفترین مجلس شورای اسلامی را به خود گرفته است.
نکته بعدی اینکه حدود دو دهه قبل و زمانیکه «محمدباقر قالیباف» قصد کاندیداتوری برای ریاستجمهوری داشت، نکتهای گفته بود که در حافظه بسیاری از روزنامهنگاران، برای همیشه ثبت شد و آن نکته این بود، روزی که نفت ۸ دلار بود، اوضاع گرانی و مشکلات مدیریتی و معیشت مردم، به همین شکل بود و امروز که نفت صد دلار شد همان مشکلات وجود دارد و این یعنی مدیریت ما مشکل دارد و باید بازبینی شود.
اگر به این جملات دقت کنیم و همچنین اگر به مجموعه مدیرانی که طی سه دهه اخیر در مصادر کلیدی، حضوری بیغیبت دارند، نظری بیندازیم متوجه میشویم مشکل اصلی کشور، همین مدیران هستند و اینکه چرخه نخبگان در مدیریت اساساً صورت نمیگیرد و دلیل ریشهای سرخوردگی نخبگان و تصمیم به ترک کشور و یأس مردم و شرکت نکردن در انتخاباتها، ریشه در نظارت استصوابی دارد که باهنر محکم از آن دفاع میکند.
پاسخ باهنر به حذف علی لاریجانی که از نیروهای معتدل و اصولگرا با چندین سال کار با خودیترین تیمها بود با مکانیسم نظارت استصوابی چیست ؟ اگر محکم از این اقدام شورای نگهبان دفاع میکند چرا در بخش دیگری از مصاحبه خود گفت باید از افرادی چون «علی لاریجانی» استفاده کرد و اگر این پارادوکس نیست، چیست ؟
نکته بعدی اینکه وضعیت امروز ایران که صدای اعتراض بسیاری از دلسوزان را در آورده و این اقتصاد ویران و پول ملی بیارزش، بیش از آنکه نتیجه عمل دولت سیزدهم باشد، میراثی است که از مدیران و نمایندگانی مانند «باهنر» است که به مدیران فعلی، به ارث رسیده است و نایبرییس اسبق مجلس و نماینده هفت دوره مجلس، به جای اینکه با ارائه تحلیلهای هدفمند، بخواهد پیامی به برخی بفرستد، بهتر است فروتنانه سهم خود را در این وضعیت بپذیرد و بعد از این هم کمتر سخن بگوید و تلاش کند خود را در قامت یک آسیبشناس سیاسی و اجتماعی نشان بدهد.
نکته آخر اینکه باهنر در جایی دیگر از سخنان خود گفت: « ما باید مسأله را حل کنیم و نارضایتیهای مردم را در ساحتهای مختلف حل کنیم»، و سوال ما این است با کدام تغییر در کدام روش میخواهید چنین کاری انجام دهید وقتی بر ادامه روش حکمرانی خود که عامل اصلی این وضعیت است، اصرار دارید و هیچ مسئولیتی را نمیپذیرید؟