جمله / گروه اندیشه: امروز، یازدهم ژانویه، به عنوان بزرگداشت ویلیام “جیمز” فیلسوف آمریکایی نامگذاری شده است. به همین مناسبت نگاهی به زندگی، آثار و اندیشه های او می اندازیم. زندگی ویلیام جیمز ويليام جِيْمْز، فيلسوف و روانشناس شهير امريكايى در يازدهم ژانويه ۱۸۴۲م در نيويورك به دنيا آمد. وي تحصيلات ابتدايى و متوسطه خود […]
جمله / گروه اندیشه: امروز، یازدهم ژانویه، به عنوان بزرگداشت ویلیام “جیمز” فیلسوف آمریکایی نامگذاری شده است. به همین مناسبت نگاهی به زندگی، آثار و اندیشه های او می اندازیم.
زندگی ویلیام جیمز
ويليام جِيْمْز، فيلسوف و روانشناس شهير امريكايى در يازدهم ژانويه ۱۸۴۲م در نيويورك به دنيا آمد. وي تحصيلات ابتدايى و متوسطه خود را در فرانسه گذراند و از ابتداي زندگي با زبانهاي متعددي آشنا شد. ويليام در همين زمان به نقاشي روي آورد و با علاقه زياد در گالريهاي هنري اروپا به مطالعه پرداخت؛ ولي معلمش او را از اين كار باز داشت و وي را به كاري ديگر فراخواند. جِيمز پس از آن به تحصيل علوم طبيعي و سپس طب مشغول شد و علي رغم اخذ دكتراي پزشكي، از طبابت صرف نظر نمود و به روانشناسي روي آورد. اما ديري نگذشت كه از روانشناسي نيز چشم پوشيد و به فلسفه پرداخت.
حرفه و آثار
با کم شدن پول خانواده، ویلیام متوجه شد که باید از خود حمایت کند و به دانشکده پزشکی هاروارد رفت. او که از پزشکی نیز ناراضی بود، با طبیعتشناس لوئیس آگاسیز سفری داشت، اگرچه این تجربه خوشحال کننده نبود.
جیمز که دچار مشکلات سلامتی و افسردگی شدید شد، دو سال بعد را در فرانسه و آلمان گذراند. این دوره نقش مهمی در تغییر علاقه او به روانشناسی و فلسفه داشت.
پس از فارغ التحصیلی از دانشکده پزشکی هاروارد در سال ۱۸۶۹، جیمز همچنان در افسردگی فرو می رود. پس از یک دوره عدم فعالیت، رئیس دانشگاه هاروارد در سال ۱۸۷۲ به جیمز سمتی به عنوان مربی فیزیولوژی تطبیقی پیشنهاد کرد. سه سال بعد، جیمز تدریس دوره های روانشناسی را آغاز کرد.جیمز در حالی که اظهار نظر معروفی داشت که “اولین سخنرانی در مورد روانشناسی که شنیدم اولین سخنرانی بود” بود، تا سال ۱۹۰۷ در هاروارد تدریس کرد. دانش آموزان زیادی که از کلاس درس او عبور کردند.
جیمز همچنین یکی از اولین آزمایشگاه های روانشناسی را در ایالات متحده تأسیس کرد. کتاب درسی کلاسیک او «اصول روانشناسی» (۱۸۹۰) مورد تحسین گسترده قرار گرفت، اما برخی از لحن شخصی و ادبی جیمز انتقاد داشتند. ویلهلم وونت، روانشناس معروف در این باره می گوید: «این ادبیات است، زیباست، اما روانشناسی نیست».دو سال بعد، جیمز نسخه فشرده این اثر را با عنوان Psychology: The Briefer Course منتشر کرد. این دو کتاب به طور گسترده توسط دانشجویان روانشناسی مورد استفاده قرار گرفت و بیشتر به ترتیب با نام های “جیمز” و “جیمی” شناخته می شدند.
تفکرات و دیگاه جیمز
ويليام جِيمز در نهايتْ دريافت كه رستگاري و نجات او در وجود خودش نهفته است از اين رو اعلام كرد كه به رغم رنج و دردم، زندگي خود را بر پايه كارها، رنجها و ابتكارات خويش بنيان خواهم گذاشت. وي در سالهاي بعد، وقتش را صرف فراگيري و سپس بسط فلسفه اصالت عمل يا پراگماتيسم نمود. از نقطه نظر جِيمز، نجات و رستگاري انسانْ متكي به اراده خود اوست. جهانْ سراسر خوب نيست ولي اگر ما اراده كنيم ميتوانيم آن را بهتر سازيم. در همين سالها، جِيمز به نگارش كتاب اصول روانشناسي پرداخت كه نشان دهنده عطف توجه جِيمز از علم به فلسفه است. روانشناسي او، پيش از آنكه مطالعه نمودهاي ذهن باشد، مطالعه انسانهاي زنده است. جِيمز اعلام داشت كه مطالعه شور و وجدان آدمي بايد تابع مطالعه سلوك و اخلاق آدمي بوده و روانشناسي بايد در حكم مقدمهاي براي علم اخلاق باشد. به عبارت ديگر، ذهنْ يك ابزار مادي نيست، يك وسيله روحي است. ذهنْ تنها ثبات انديشهها نيست، بلكه مولّد و آفريننده آنهاست. ذهنْ معلم و راهنماي ما به سوي دنياي آزادتر، آرامتر و بهتر است. اين انديشه، جِيمز را دوباره به فلسفه كوشش براي بهتر ساختن جهان ميكشاند. وي با تصديق اينكه جهان پر از شرّ و بدي است، ميگفت: اين همان چيز است كه زندگي ما را با ارزش و قابل تحمل ميسازد. زيرا وجود شر به ما گرانبهاترين چيز را ارزاني داشته است و آن اميد است. اميد آن فعاليت اخلاقي است كه ما را به مبارزه و در صورت امكان به غلبه بر شر و بدي برميانگيزد. جِيمز ميگفت: ما آن قدرت را داريم كه جهان را بهتر سازيم زيرا داراي اراده آزاد هستيم. جِيمز معتقد است كه اين دنيا يك عنصر تام و تمام پرداخته نيست بلكه تركيبي از عناصر مجزّا و متضاد است. سوي ديگر، جهانْ نظم واحدي نيست بلكه نظمي متكثّر است. مجموعهاي از جريانات مخالف است كه بعضي از آنها خوب و بعضي بد هستند. كار ما آن است كه بر بديها غلبه كنيم و خوبيها را تثبيت نماييم. در اين ميان، كمترين موفقيت نيز چنان شرافتي به تلاشهاي ما ميدهد كه هر گونه كوششي را ارزشمند ميكند. در اين فلسفه، جِيمز عنوان ميكند: جنگيدن به خاطر خوبي، حتي اگر به نتيجهاي منتج نشود شاديبخش است. اين را نيز بايد به خاطر داشت كه در اين جنگْ خدا يار ماست. جِيمز دنيا را تركيب و مجموعهاي از واقعيات ميداند و حقيقت را انكار ميكند. وي بر اين عقيده بود كه آنچه را ما حقيقت ميناميم تنها يك فرض است، فرضِ كارآمدي كه ما را قادر ميسازد تا اندكي از آشوب را به اندكي از نظم تبديل كنيم. آنچه ديروز حقيقي بود امروز ممكن است حقيقت نداشته باشد و حقايق كهن چون ابزار كهنه ممكن است زنگ بزند و ديگر به كار نيايد. حقيقت نميتواند در همه وقت و براي همه افراد وجود داشته باشد. به عقيده جِيمز، معنا و مفهوم زندگي، در مجادلات و منازعات ويرانگر ميان انسانها نيست بلكه در كوشش مشترك همه بشريت براي غلبه بر نيروهاي شر و اهريمني است. به عبارت ديگر، فلسفه عملي، دستگاه فلسفي خاصي نيست، بلكه در حقيقت روشي است براي به دست آوردن نتايج عملي. فلسفه اصالت عمل جِيمز، مجموعهاي از نظريات و ديدهاست و خصوصيت عمده آن، بيطرفي در ميان عقايد و آرا است. از كتابهاي معتبر جِيمز، اراده باور كردن، انواع تجارب ديني، فلسفه اصالت عمل و معناي حقيقت را ميتوان نام برد.
درگذشت
در سال ۱۸۹۹ که ویلیام جیمز سرگرم بالا رفتن از کوهی در نزدیکی خانهاش در نیوهمپشایر بود، راه بازگشت خود را گم کرد. تلاش شدید او برای یافتن راه بازگشت از کوه مزبور، موجب تشدید ناراحتی قلبیاش شد. در طول دو سال آینده، تقریباً زمینگیر بود. اما به ناگهان و در کمال حیرت، بهبود یافت و توانست به هاروارد برگردد و شغل پرمشغله تدریس را از سر گیرد.در سال ۱۹۰۷ بازنشسته شد و در ۱۹۰۹ کتاب یک جهان کثرتگرا را انتشار داد؛ وی در این اثر به طرز درخشانی به آثار هگل، فخنر و برگسون پرداختهاست. پس از چند ماه، ناراحتی قلبی او دوباره بروز کرد و در ۲۶ اوت ۱۹۱۰ در خانهاش، واقع در نیوهمپشایر، درگذشت.