تا حالا شده است خودت منتظر نامه باشی؟ بله، آن زمانها که تلفن همراه مثل امروز مد نبود و تلفن در همه خانهها نداشتیم، بارها منتظر نامه شده بودم تا از پدرم که به جبهه رفته بود با خبر شوم. پس با پوست و گوشت خود انتظار را لمس کردی؟ بله، بدجور. میدانید این انتظار […]
تا حالا شده است خودت منتظر نامه باشی؟
بله، آن زمانها که تلفن همراه مثل امروز مد نبود و تلفن در همه خانهها نداشتیم، بارها منتظر نامه شده بودم تا از پدرم که به جبهه رفته بود با خبر شوم.
پس با پوست و گوشت خود انتظار را لمس کردی؟
بله، بدجور. میدانید این انتظار مزه دیگری دارد. اینکه منتظر باشی و یکدفعه مثلا خبر شهادتش بیاید.
چه شد که پستچی شدی؟
۳۰سال پیش آرزویم معلمی بود اما بعدش دلم خواست پستچی باشم. پستچیها محرم راز مردم بودند. برای آنهایی که سواد درستی و حسابی نداشتند نامهها را میخواندند و دلشان را شاد میکردند.
اگر به گذشته برگردی باز هم پستچی میشوی؟
شک نکنید، اگر ده بار هم به گذشته برگردم باز پستچی میشوم (میخندد)
به امروز بیایم. دنیای تکنولوژی چه بلایی سر صنعت پست آورده است؟!
اتفاقا خیلی خوب شده است. شاید مردم مانند گذشته برای حال و احوال با هم نامه یا تلگراف نزنند اما کارهای زیادی را به پست میسپرند. به تلفن همراه مراجعه میکنند و مثلا کتاب سفارش میدهند. بعد اینجاست که پستچی وارد عمل میشود، ما بسته کتابها را میگیریم و به مقصد میرسانیم.
راستی در گذشته کارتهایی بود که کارت پستال میگفتند. مردم برای هم میفرستادند. الان هنوز هم کارت پستالها هستند؟
اگر دروغ نگویم با وجود مزیتهای تکنولوژی، اما فناوری پست را قورت داده است اما هنوز هم آدمهای خوش ذوقی هستند که از خارج با هدیه و کادو برای اقوامشان کارت پستال میفرستند تا نوروز را تبریک بگویند.
آخرین باری که یک بسته را پست کردی کی بود؟
دو ماه پیش برادرزادهام که دانشجوی اسفراین است کتابی را خواست که آنجا نداشتند، برایش از تهران تهیه و پست کردم. او زنگ زد تشکر کرد، خندید و گفت «عمو دمت گرم یک جا به کارمون اومدیا »
آخرین بار که نامه ای دریافت کردید چه تاریخی بود؟ از طرفی چه کسی؟
آخرین بار مدارک موتوری را که اداره پست به ما داده بود را از طریق پست دریافت کردم.
از افراد خانوادهتان کسی در استخدام پست بود؟
در واقع برادرم باعث شد که در خدمت پست باشم، چون خودش کارشناس مسئول ساختمان پست بود.
اهل تلگرام و فضاهای مجازی هستی؟
گاهی بله. ولی اغلب سعی می کنم بعد از کار، اوقاتم را با خانواده ام بگذرانم.
از مزایای و معایب شغل تان بگویید.
در مسیر نامهرسانی اعتباری بین مردم کسب کردم و احترامی نزد شهروندان دارم که فکر میکنم شاید اگر در شغل دیگری داشتم چنین اتفاقی برایم نمیافتاد. از معایب پستچی بودن هم این است که نمیتوانیم لباس تر و تمیز در محل کار بپوشیم. خورجین نامه رسانی و فضای باز کاری باعث میشود لباس هایمان اغلب کثیف شود. وقتی هم که باران می بارد بعضی رانندگان با سرعت زیاد حرکت میکنند و آب و گل به ما می پاشند. سرقت موتور و خورجین نیز ما را تهدید میکند.
سرقت موتور؟
بله، بعضی وقتها امکان همراه شدن موتور تا انتهای مسیر با ما نیست ناچار میشویم آن را جایی پارک کنیم، قفل و زنجیر میزنیم اما ناجوانمردانه ما را بیرخش میکنند. البته حساب کنید روی رخش ما نامه و امانت مردم هست. حداقل موتور را میبرید نوش جانتان خورجین نامهها را برایمان بگذارید تا در دنیا و آخرت شرمنده نشویم.
قصد جسارت ندارم، اما شده است تا حالا کسی امانتی را جا بگذارد یا چیزی پیدا کنی و وسوسه شوی تا آن را ندهی؟
استخفرالله، مگر من نان حرام خورم! سر سفره اباعبدالله روزی حلال پدرم را خوردم و سعی کردم در مسیرش زندگی کنم. این باور انسانها و همنشین آنهاست که باعث میشود به سمت کج بروند یا نروند. شده است بستههای کوچک جا بماند اما به صاحبش پس دادم و وسوسه هم نشدم.
خانه داری؟
نه، مگر میشود در تهران با این حقوقهای کارمندی خانه خرید؟! خانه خریدن کار هرکسی نیست اما من با دعای خیر مادرم، مردم و روزی حلال روزی خانه خواهم خرید.
نظر مردم درباره پستچیها چیست؟
مردم پستچیها را دوست دارند و کالاهای خود را با پست ارسال میکنند. وقتی در برف و باران با موتور بستهها را به موقع میرسانم قدیمیها دعوتم میکنند به چای خوردن در خانههای با صفایشان تا گرم شوم. اما گاهی بعضیها هم هستند که اعصاب ندارند البته حق دارند یک چیز سفارش میدهند و میبینند با آن چیزی که دیده بودند فرق دارد، خوب من هم باشم عصبانی میشوم. اما چیزی که در شغل ما مهم است حفظ اعتماد مردم است. پستچی شدن کار راحتی نیست و هرکسی نمیتواند پستچی باشد.
خاطره ای داری که دلت بخواهد برای خوانندگان ما تعریف کنی؟
بله، بهترین خاطرهام وقتی است که نامههایی را برای افراد مسن میبرم و آنها قلباً مرا دعا می کنند که خیلی خوشحالم میکند و خستگیام برطرف میشود.
یک روز صبح خانمی عصبانی به اداره آمد و گفت پستچی منطقه ما کجاست. مسئول توزیع ما رفت جلو و حرفش را گوش کرد و بعد مرا صدا کرد که حرفش این بود بستهای که به او رسیده آن چیزی نبوده است که میخواست. از مسئولمان وقت خواستم او یک روز وقت داد، فردایش رفتم و به مبدا ارسال مراجعه کردم، با طی روندی طولانی و سخت متوجه شدیم که بسته از محل تحویل دچار نقص بوده است. آن خانم که۶۰ سال سن داشت، وقتی این موضوع را فهمید آمد و اشک ریخت که پسرم مرا ببخش، فکر کردم شما بی احتیاطی کردی، رسیدن قرصی که سفارش دادم برایم مهم بود و فکر کردم شما اشتباه کردی.تا صبح نخوابیدم که چرا اینقدر زود درباره کسی که در باران و آفتاب دارد زحمت می کشد قضاوت و بد اخلاقی کردم.
چند فرزند داری؟ دلت میخواهد فرزندت پستچی شود؟
یک پسر ۱۴ ساله دارم. نه دوست دارم مسیرش را خودش انتخاب کند، مسیری که منتهی به کسب روزی حلال شود.
دوست داری چه تغییری در وضعیت شغلیتان به وجود میآمد؟
قرار است تمام نیروهای پستچی را تبدیل وضعیت کنند و از قراردادی به صورت قرارداد همکاری بشوند. امیدوارم روزی برسد که حقوق و مزایای ما آنقدر باشد که بتوانیم خانه دار شویم.
به عنوان سوال آخر چقدر حقوق میگیرید؟
خانه پرش یک میلیون و هفتصد تومان اما اگر بازنشسته شویم حق ماموریت و خیلی چیزهای دیگر نار میرود که شاید یک میلیون هم برایمان نماند.