در ماههای اخیر بحث اصلاحِ اصلاحات بیش از پیش مطرح شده، به نظر شما جریان اصلاحات در این مقطع تا چه اندازه نیازمند پوست اندازی و نو شدن است؟ اصلاحات جریانی بدیل ناپذیر و جامعه ما در مجموع اصلاحاتی است، بدین معنا که اکثریت قاطع ایرانیان موافق اقدامهای خشن، دخالت نظامی خارجی و فرقهگرایی نیست. […]
در ماههای اخیر بحث اصلاحِ اصلاحات بیش از پیش مطرح شده، به نظر شما جریان اصلاحات در این مقطع تا چه اندازه نیازمند پوست اندازی و نو شدن است؟
اصلاحات جریانی بدیل ناپذیر و جامعه ما در مجموع اصلاحاتی است، بدین معنا که اکثریت قاطع ایرانیان موافق اقدامهای خشن، دخالت نظامی خارجی و فرقهگرایی نیست. اصلاح طلبان نیز میخواهند هر تحول لازم توسط خود مردم رخ دهد و مسالمت آمیز و متناسب با فرهنگ و اعتقادات مردم باشد. بنابراین اندیشه و گرایش اصلاحی در حال حاضر مستقل از ضعف و قوت اصلاحطلبان حرف اول را میزند. البته وظیفه آنها ایجاب میکند جهتگیریهای خود را با خواستهای ملی تطبیق دهند.
به هر روی، باید توجه کرد که اصلاحات با اصلاحطلبان دو مقوله جدا هستند. روشن است که مردم به اصلاحطلبان انتقاد زیادی دارند. با وجود این جامعه مجموعا اصلاحطلب است، اگرچه ممکن است که اکثریت ایرانیان در مقطع فعلی از عملکرد اصلاحطلبان رضایت نداشته باشند.
با توجه به اینکه جریان اصلاحطلب در انتخاباتهای اخیر همواره از پایگاه رای قابل توجه ای برخوردار بوده و میزان رای بالای خود را به رخ کشیده، آیا این بدنه به شکلی که مورد رضایت اصلاحطلبان باشد حفظ شده است؟
هم مشاهدات ما و هم نظرسنجیها نشان میدهد که ریزش نیرو داشتهایم و در این تردیدی نیست. در عین حال باید دو نکته را در نظر داشت. یکی اینکه در دهه اخیر معمولاً بعد از هر انتخاباتی تقریباً در تمام کشورهایی که انتخابات برگزار میکنند، منتخبان بعد از مدت نسبتا کوتاهی بهدلیل اینکه نمیتوانند پاسخگوی مشکلات و مطالبات مردم باشند، بخش قابل توجهی از پایگاه اجتماعی خود را از دست میدهند، بههمین دلیل دست به دست شدن قدرت سریعتر از گذشته رخ میدهد. ایران نیز چنین است و هر کسی که دولت و مجلس را در دست بگیرد، بعد از مدت کوتاهی با ریزش جدی نیرو مواجه خواهد بود.
نکته دوم اینکه در ۴۰ سال اخیر به تجربه دیدهایم که نیروهای سیاسی با فراز و نشیبهایی مواجه بودهاند. بنابراین اقبال به یا رویگردانی از آنها ثابت و همیشگی نیست. پس اگر اصلاحطلبان عملکردشان صحیح باشد میتوانند در انتخابات آینده بار دیگر شاهد تکرار پیروزی باشند، به شرطی که اصلاحات لازم را در مناسبات، روابط، برنامه و تشکیلات خود انجام دهند.
به هر رو اگر اصلاحطلبان کاملاً به اهداف خود نرسیدهاند دلیلی ندارد که راهی انتخاب کنیم که ایران را ویران میکند. بدین معنا که به انتخابات آزاد و نیز آزادی در تمام زمینهها نخواهیم رسید، بلکه امنیت و استقلال و یکپارچگی سرزمینی خود را نیز بهاحتمال زیاد از دست خواهیم داد.
اساساً فرض کنیم راهحل براندازان ما را به آزادی کامل در حد آنچه امروز عراق و افغانستان دارند، برساند. یعنی احزاب، مطبوعات، سمن ها، اتحادیه و سندیکاها و انتخابات کاملا آزاد داشته باشیم، اما با مشکلات آن کشورها چه کنیم؟
همین حالا از ایرانیان بپرسید که میان ایران یا عراق و افغانستان ترجیح میدهید در کدامیک زندگی کنید، با آنکه در عراق و افغانستان از تمام آزادیها بهرهمندید و میتوانید رادیو و تلویزیون خصوصی، حزب و نامزد انتخاباتی بدون نظارت استصوابی و مطبوعات بدون توقیف فلهای داشته باشید و حتی شاهد زندانی شدن یک مخالف سیاسی در آنها نباشید، چند درصد آنان حاضرند در عراق زندگی کنند نه در ایران؟ به نظر میرسد که بالای ۹۰ درصد مردم ترجیحشان زندگی در ایران است.
درصد قابل توجهی از جوانانی هم که به فکر مهاجرتند، اروپا و کانادا و آمریکا و استرالیا را انتخاب میکنند نه کشورهایی نظیر افغانستان و عراق. زیرا وضع این دو کشور را بدتر و بی آینده تر از ایران میدانند.
با توجه به اینکه در اظهارات خود به موضوع فساد اشاره کردید، سوال این است که ما در دهههای اخیر همواره راههایی را برای مبارزه با فساد در دولت های گذشته رفته ایم، به نظر شما این راهها تا چه اندازه مناسب بودهاند؟
فسادی که امروز با آن روبه رو هستیم به هیچ عنوان با گذشته قابل قیاس نیست. ما در دوره اصلاحات مفتخریم که کارنامه درخشانی در امر سلامت داریم. متاسفانه در دولت آقای احمدینژاد به دلایل مختلفی چون بی اعتقادی به حاکمیت قانون و حرکت براساس برنامه، بسته شدن فضای سیاسی و اطلاعرسانی و نیز تحریم نفتی و بانکی و اینکه برای دورزدنش مجبور شدند به امثال بابک زنجانی متوسل شوند فساد گسترش بی سابقه یافت.
به اعتقاد من برای آلوده نشدن به فساد باید کاری میکردند که ایران تحریم نشود نه اینکه بگذارند تحریم شویم و بعد بخواهند برای دور زدنش به امثال بابک زنجانی متوسل شوند. به هر رو و متاسفانه فساد چنان گسترش پیدا کرده است که دامنش دولت جدید را نیز گرفته و مردم را به شدت ناراضی کرده است. برای مهار این پدیده شوم نیز باید گفت برخی از کشورها که فسادهای گستردهتری داشتند و به صورت مافیایی اداره میشدند، توانستند فساد را مهار کنند. ما باید از تجربیات این کشورها استفاده کنیم.
دوم ایجاد فضای باز سیاسی و اطلاع رسانی است تا رسانهها امکان رسیدگی علنی و جدی داشته باشند، نه مانند آن که اگر روزنامه نگاری دست به افشاگری بزند، ممکن است بیشتر از مرتکب شونده فساد با او برخورد کنند.
سوم نیز وجود احزاب مقتدر است، برای اینکه بتوانند با نظارت بر همدیگر مطابق وظیفه ذاتی خود، مانع بروز فساد شوند. به عبارت دیگر یکی از مشکلات جدی ما در مهار فساد، حزبی نبودن نظام سیاسی ماست. بدین معنا که امکان اینکه افراد برای یک مقطع مشخص مسئولیت پذیرند و در همان مدت تلاش کنند جیبهای خود را پر کنند تا برای سالیان سال بینیاز شوند وجود دارد و این خود فساد را گسترش میدهد. در حالی که اگر فردی که دارای مسئولیت میشود، عضو یک حزب باشد، حزب هیچگاه به او اجازه نمیدهد مرتکب فساد شود. یک حزب میداند برای اینکه رای مردم را جلب کند باید اشتهار به فسادستیزی و سلامت اعضا داشته باشد. همانطور که بسیاری از کشورهای دموکراتیک یا خردپذیر این مسیر را پیمودهاند.
اصلاح طلبان در هر دوره ای نقدهایی را به شیوه های برگزاری انتخابات و نحوه نظارت بر آن انجام می دهند و موضوع نظارت استصوابی را به چالش می کشند. این چه روشی است که همزمان با نقد اصلاح طلبان از سیستم نظارتی انتخابات، حضور پررنگ و پرشور آنها را در انتخابات شاهد هستیم؟
اگر شرایط عادی بود، ما میتوانستیم اعلام کنیم که انتخابات آزاد برگزار میشود و در غیر اینصورت شرکت نمیکنیم. اما ما با شرایطی استثنایی مواجه هستیم. ما را وارث وضعیتی کرده که ممکن است با کمترین غلفت کشور گرفتار جنگ شود یا با خروج از برجام تحریمهای یکجانبه آمریکا را به اجماعی جهانی علیه ما تبدیل کند. یا با رد شدن FATF موجب قطع مراودات مالی بانکهای دنیا با بانک مرکزی جمهوری اسلامی شود.
ما در حال حاضر نقشی دوگانه ایفا میکنیم. از یک طرف حکومت را مهار میکنیم که ماجراجویی نکند و از مسیر عقلانیت و منافع ملی منحرف نشود، از طرف دیگر به جامعه میگوییم که دخالت خارجی و ورود به چرخه ی خشونت چاه ویلی است که اگر در آن بیفتیم خروج از آن در اختیار هیچ کس نیست.
بهنظر من راه نجات کشور «انتخابات آزاد» است؛ بهویژه آنکه در مقطع فعلی هیچ جناحی بهتنهایی نمیتواند کشور را بهشکل موفق اداره کند. پس باید به سمت ائتلاف برویم. بهعلاوه پایگاه اجتماعی هیچ فرد و جناحی نیز ۵۰ بهاضافه ۱ مردم نیست با آنکه ممکن است در انتخابات پنجاه به علاوه یک درصد آرای رایدهندگان را جلب کند.
برخی چهرههای اصلاح طلب می گویند، آقای روحانی گردش به راست داشته یا در پیگیری مطالباتی که اصلاح طلبان و مردم داشتند، کوتاهی کرده است. نظر شما در این رابطه چیست؟
من فکر میکنم آقای روحانی همچنان مشتاق است به وعدههایی که به مردم داده، عمل کند. با وجود این معتقدم دولت دوم روحانی بر خلاف دولت اول او که تقریباً در تمام عرصهها نمره قابل قبولی گرفت، در برخی زمینهها بهویژه در بخش اقتصادی ناکام شده است. با وجود این معتقدم نمره دولت در زمینه های دیگر مثبت است. یعنی در سیاست خارجی دولت در همین مدت پیروزیهای بزرگی داشت و توانست آمریکا را تنها کند، به انزوا براند و اجماع جهانی درباره برجام علیه ترامپ بهدست آورد.
اوج پیروزی حقوقی و دیپلماتیک و بینالمللی ایران پیروزی در دادگاه لاهه بود که به نظر من ارزشش کمتر از پیروزی دکتر مصدق در لاهه نبود. اگرچه بهدلیل مشکلات اقتصادی که گریبان مردم را گرفته است، کمتر به این پیروزی توجه کردهاند.