![](https://jomlehonline.ir/wp-content/themes/aban/img/none.png)
۲۷ ژوئن ۱۸۸۰؛ ۱۳۹ سال پيش در چنين روزی هلن كلر در تاسکامبیا در ايالت آلابامای آمريكا زاده شد. داستان زندگی هلن کلر، داستان زندگی کودکی است که در سن ۱۸ ماهگی ناگهان ارتباطش با دنیای بیرون قطع شد. اما او چنان محکم و آرام در برابر ناملایمات پیش رفت که توانست نبرد موفقیت آمیزی […]
۲۷ ژوئن ۱۸۸۰؛ ۱۳۹ سال پيش در چنين روزی هلن كلر در تاسکامبیا در ايالت آلابامای آمريكا زاده شد.
داستان زندگی هلن کلر، داستان زندگی کودکی است که در سن ۱۸ ماهگی ناگهان ارتباطش با دنیای بیرون قطع شد. اما او چنان محکم و آرام در برابر ناملایمات پیش رفت که توانست نبرد موفقیت آمیزی برای ورود دوباره خود به همان دنیا را داشته باشد. کودکی را کم کم سپری نمود و به بانویی بسیار باهوش و حساس تبدیل شد که قادر به نوشتن و صحبت کردن بود و به طور خستگی ناپذیری برای بهبود حال دیگران تلاش می نمود.
هلن کلر موقع تولد، نوزادی سالم و تندرست بود. یک سال ونیم هم ؛ درست مثل بقیه بچه های سالم ؛ هم می دید و هم می شنید در اثر ابتلا به بیماری منیژیت بینایی و شنوایی خود را از دست داد و ارتباطش با دنیای بیرون قطع شد. . طبعا چنین موجودی ، نه قابل تربیت بود و نه قادر به یادگیری . تعلیم و تربیت در او بی تاثیر بود . از هر چیزی که بدش می آمد ، سعی می کرد نابودش کند. غذا خوردنش هم تماشایی بود : دو دستی به بشقاب حمله می کرد و به زور همه انگشتانش را با غذا به دهان می برد. اگر کسی سعی می کرد چیزی به او یادبدهد، با مقاومت شدید او روبرو می شد . هلن به محض مواجه شدن با کسی که می خواست تادیبش کند ؛ خود رابه زمین می انداخت و از حنجره ش اصوات گوشخراشی خارج می کرد که غیر قابل تحمل بود. بزرگترین حربه ا ش هم این بود که سرش را به شدت به زمین می کوبید و همه رابه ستوه می آورد. وقتی کار به اینجا می رسید ، او را به حال خود رها می کردند تا هر کاری که دلش می خواست انجام بدهد.
زندگی واقعی او در یک روز از ماه مارس سال ۱۸۸۷ وقتی که تقریباً ۶ ساله بود، آغاز شد. او از این روز به عنوان مهمترین روزی که در زندگی به خاطر دارد، یاد میکند. روزی که آنی سالیوان که در آن زمان ۲۱ سال داشت، به عنوان معلم وارد زندگیش شد. آنی سابقه تدریس در مدرسه پرکینز نابینایان را داشت. والدین درمانده هلن او رابه مدرسه نابینایان پرکینز در ایالت بوستون بردند و تقاضا کردند که برای او یک معلم خصوصی بگیرند.
تا اینجا همه چیز ناامید کننده بود ؛ اما با پیدا شدن خانم سالیوان همه چیز تغییرکرد و انگار تمام درهای نیکی و خیر و صلاح به روی هلن باز شدند .روزی که خانم سالیوان تعلیم و تربیت هلن را عهده دار شد ، بیست سال بیشتر نداشت . این دختر بیست ساله ، خودش هم سرگذشت جالبی داشت . ده ساله بود که به اتفاق برادرش به یتیم خانه نیو کنزبری در ایالت ماساچوست سپرده شد . چون در آن روزها یتیم خانه با کمبود جا مواجه بود ، به ناچار آنها را در اتاق مردگان جا ی دادند ! یعنی اتاقی که یتیم های مرده را قبل از انتقال به گورستان در آنجا قرار می دادند.
هلن کلر زنی نابینا بود. اما در طول زندگیش بیشتر از صد برابر یک آدم معمولی در زمینه های مختلف کتاب خوانده بود. او از زمانی که در دانشگاه رادکلیف دانشجو بود، نگارش را آغاز کرد و این حرفه را ۵۰ سال ادامه داد. علاوه بر «زندگی من»، ۱۱ کتاب و مقالات بیشماری در زمینه نابینایی، ناشنوایی، مسائل اجتماعی و حقوق زنان به رشته تحریر در آورده است.
هلن کلر هرگز نیاز نابینایان و نابینا- ناشنوایان دیگر را از نظر دور نمیکرد. او از دوستان دکتر پیتر سالمون، مدیر اجرایی خدمات هلن کلر برای نابینایان بود و او را در تأسیس مرکزی یاری نمود که به عنوان مرکز ملی هلن کلر برای جوانان و بزرگسالان نابینا- ناشنوا نام گرفت وجود یک بانوی کر و لال که علیرغم تمام این مشکلات صحنه زندگی و مبارزه را ترک نکرده ، ناامید منزوی و گوشه نشین نشده برای مردم جالب و حتی اعجاب انگیز بود ؛ وقتی قرار شد از زندگی او فیلمی تهیه شود ، خود اجرای نقش اول ( نقش هلن کلر ) را به عهده گرفت و زندگی پر ماجرای خود را بازسازی کرد.
هلن کلر ناشنوا بود اما بیشتر از خیلی از افراد سالم موزیک گوش می کرد و لذت می برد ! کلر نه سال هم لال بود ، اما در زندگینامه ا ش می خوانیم که در تمام ایالات متحده و سرتاسر قاره اروپا سخنرانی کرده است !هلن کلر عضو حزب سوسیالیست آمریکا بود و در چندین انتخابات پیاپی از نامزدی یوجین دبس، چهرهی معروف کمونیست و سوسیالیست، حمایت میکرد. او در زمینهی حقوق زنان نیز فعال بود و از کنترل بارداری و حق رای برای زنان حمایت میکرد. او در ضمن عضو اتحادیهی کارگری چپ کارگران صنعتی جهان بود و در مطلبی به نام «چرا به کارگران صنعتی جهان پیوستم» توضیح میدهد که چطور تحت تأثیر اعتصاب لارنس به عضویت این اتحادیه در آمده است.
در سال ۱۹۳۶، هلن کلر به کانکتیکات وستپورت رفت و تا پایان عمر در آنجا ساکن بود. او درژوئن ۱۹۶۸ در سن ۸۷ سالگی درگذشت.