محمد هدایتی روزنامه نگار جی دی سلینجر نویسندهِ «زمان خودش» بود، شاید کمی بیش از حد. آثارش را در دهه ۵۰ و ۶۰ نوشت. دوره پس از جنگ جهانی، سربازانِ به هم ریختهِ برگشته از سنگرها. دوره آغاز امپراتوری آمریکا، سال های رشد، صادرکردن دموکراسی لیبرال به جهان، گاهی به زور، با کودتا. دوره جهان […]

محمد هدایتی
روزنامه نگار

جی دی سلینجر نویسندهِ «زمان خودش» بود، شاید کمی بیش از حد. آثارش را در دهه ۵۰ و ۶۰ نوشت. دوره پس از جنگ جهانی، سربازانِ به هم ریختهِ برگشته از سنگرها. دوره آغاز امپراتوری آمریکا، سال های رشد، صادرکردن دموکراسی لیبرال به جهان، گاهی به زور، با کودتا. دوره جهان گیر شدن تلویزیون وصنعت سرگرمی. عصر هالیوود و ستاره سازی. رویای آمریکایی. این زرق و برق اما با واکنش روبرو شد. دهه ۶۰، دهه ضد فرهنگ (counter culture ) بود، دهه «عصیان» جوانان بر ضد فرهنگ مستقر، گروه های جدید موسیقی، با ریتم تندشان، از نوعی انقلاب جنسی سخن به میان آمد که با سنت های محافظه کارانه آمریکایی، در تقدیس خانواده سازگاری نداشت.
نوشته های سلینجر را باید در متن این شرایط دید. هلدن کالفیدِ بی حوصله و همه گریز را خلق می کند، با سرگردانی ها و خستگی هایش. خانواده زویی در رمان «فرانی و زویی»، بچه هایی «باهوش» که ستارگان تلویزیونی بوده اند، بعدها اما یکی خودکشی می کند، دیگرانی به عرفان روی آورده اند و یکی هم عزلت نشین. این ستارگان تلویزیونی، به کسانی بدل می شوند متنفر از ایده «نمایش». فرانی، دختر مستعد خانواده، دانشجو، بازیگر، در اوج التهابات روحی، نفرت اش را از هرچیزی که بوی تظاهر بدهد بیان می کند، و این خیلی سلینجری است« من از رقابت نمی ترسم، قضیه درست برعکسه، من از این می ترسم که بخوام رقابت کنم. این چیزیه که من رو می ترسونه. واسه اینه که دانشکده تئاتر رو ول کردم. همین که به طرز وحشتناکی طوری تربیت شده ام که ارزش های همه رو قبول کنم و این که تشویق شدن رو دوست دارم، و دوست دارم مردم با حرارت درباره ام حرف بزنند، دلیل نمیشه این کار درست باشه. ازش خجالت می کشم، حالم رو به هم میزنه. حالم از این که شجاتش را ندارم که به هیچ کسِ مطلق بشم به هم می خوره. حالم از خودم یا هرکس دیگه ای که بخواد یه جوری جلب توجه کنه به هم می خوره».
زرق و برق به راه افتاده در آمریکا، به مدد تلویزیون و هالیوود سلینجر را عصبانی می کرد. قهرمانانش می خواهند عصیان کنند، اما گویی عصیان هم غیرممکن شده و خود بدل شده است به نمایش دیگری. قهرمانان او بر لبه جامعه ایستاده اند، جامعه ای همه تحرک، که سرعتش سرسام آور است، که صدایش را کمی از دور می شنویم. جامعه ای غرق در جزییات بی اهمیت. در داستان «یک روز خوب برای موزماهی» ابتدا مکالمه تلفنی دختر را داریم با مادرش. دختر همراه نامزدِ از جنگ برگشته اش به تعطیلات رفته و در هتلی اقامت دارد. خانواده نگران سلامت روانی نامزد هستند. با وسواس های بیش از حد. پس از چندی مکالمه آن ها به موضوعی می رسد که برای طرفین جذابیت دارد، لباس ها، مدهای آرایش. در این فاصله نامزد دختر، لب ساحل با دختر بچه ای گرم گفتگو است، گفتگویی کمی بی معنی. بر می گردد به اتاقش، نامزدش را خوابیده می یابد. روی تخت کنار او دراز می کشد و با هفت تیری خودش را خلاص می کند. انگار که رهاشدن واقعی از این وضعیت، تنها با خلاص کردن خود ممکن می شود.
سلینجر یکی از مشهورترین نویسندگان معاصر و همچنین یکی از صاحب سبک ترین رمان نویسان در جهان است. اگر بخواهیم مروری بر آثار و اندیشه های سلینجر داشته باشیم باید او را تنها از دریچه ی آثارش مورد بررسی قرار دهیم چرا که او بسیار انسانی منزوی بوده و هیچگاه کسی را وارد زندگی اش نکرده و به کسی اجازه ی ورود به حریم زندگی اش را نمیداده است. از این رو تنها می توان به این نکته اشاره کرد که سلینجر هر چه هست ، در آثارش متجلی شده است و قلم را وسیله ای برای بیان احوالات شخصی خود کرده و جز این نیز راهی برای هوادارنش در مسیر شناخت سیر زندگانی خود باقی نگذاشته است. آثار سلینجر را می توان از دو منظر مورد بررسی قرار داد. نخست آنکه باید آثار او را به لحاظ ادبی و سبک نگارش و سپس او را به لحاظ محتوا و درون مایه ی داستان هایش مورد بررسی قرار داد.آنچه آثار سلینجر را بسیار متفاوت از سایر نویسندگان حوزه رمان نویسی می کند ، شناخت و تسلط او به تمامی عناصر رمان نویسی است. او به واقع استادانه می نویسد. او می داند که چگونه حوادث را شکل دهد ، در بستر حوادث به شخصیت ها جان دهد و چگونه آنها را در گذر یک داستان به فراز و فرود های گوناگون مبتلا کند.این هنر او به جد یکی از مهمترین ویژگی های آثار اوست. دیگر ویژگی سبک نگارش او ، گیرایی و جذاب بودن آن است. شما اگر به آثار سلینجر نگاهی بیاندازید ، در می یابید که همگی از یک نقطه آغاز شده و این نقطه همیشه و در همه ی داستان همراه شماست و شما همچنان به دنبال آن نقطه می دوید و هیچ خستگی نیز به تن راه نمی دهید. این نقطه در بعضی آثار او شخصیت ها و در بعضی از آثار او اتفاق اصلی داستانی است.