هومن حکیمی دبیر گروه فرهنگی وقتی «محمود شالویی» بر روی سن رفت تا سکانس آخر حضورش در مازندران را اجرا کند، در ذهنم سعی کردم کم‌کاری‌ها و اشتباهاتش در اداره‌کل فرهنگی مازندران را در لحظه‌های بدرقه‌اش فراموش کنم اما… . واقعا خوشحالم که بلای شالویی از سر فرهنگ و هنر سرزمین مادری‌ام گذشت -نمی‌دانم چرا […]

هومن حکیمی
دبیر گروه فرهنگی

وقتی «محمود شالویی» بر روی سن رفت تا سکانس آخر حضورش در مازندران را اجرا کند، در ذهنم سعی کردم کم‌کاری‌ها و اشتباهاتش در اداره‌کل فرهنگی مازندران را در لحظه‌های بدرقه‌اش فراموش کنم اما… . واقعا خوشحالم که بلای شالویی از سر فرهنگ و هنر سرزمین مادری‌ام گذشت -نمی‌دانم چرا یکهو به یاد فیلم ماندگار «رستگاری در شائوشنگ» افتادم!

خودت خواستی و نخواستی
«محمود شالویی» حتی در آخرین صحبتش در مازندران هم همچنان نگاه بالا به پایینش را به همراه داشت؛ انگار که اهالی مازندران رعیت او هستند و او ارباب آنهاست! جوری هم از مشکلات خانوادگی به‌عنوان دلیل اصلی‌اش در رفتن از اینجا گفت که آدم یک لحظه به طور شدیدی به شعورش شک می‌کند! شالویی اگر نمی‌دانست که مازندران، بالکان نیست و حقوقش قرار نیست به یورو به او پرداخت شود، پس حتما لایق اینجا نبوده است و اگر هم که می‌دانست، پس اینکه به شعور ما توهین می‌کند یعنی قطعا لایق مازندران نبوده است.
او طبق معمول از یک سری کارهای روبنایی و ویترینی به‌عنوان فعالیت‌های مثبتش در این یک سال گفت (که تازه شروع برخی از این کارها اصلا مربوط به زمان حضور او نبوده است) و اصلا اشاره نکرد که نیاز فرهنگ و هنر مازندران، این چیزها نیستند و اصلا او نیامده بوده که کارهای روتین قبلی را انجام بدهد. برای انجام همایش‌ها و جشنواره‌هایی که بدون حضور او هم انجام می‌شود که نیازی به این همه «اهن و تلپ» و منت گذاشتن نبود!

ترانسفورمرز «افشین علا»
هیچکس در توانایی و تبحر «افشین علا» در شعر و ادبیات شکی ندارد. نگارنده هم بارها و بارها از خواندن اشعار زیبای او به وجد آمده‌ اما خوشبختانه در نظامی زندگی می‌کنیم که رهبرش، همواره به نقد اهمیت داده و آن را برای پیشبرد بهتر امور، لازم دانسته است. بنابراین روی سن رفتن این شاعر گران‌قدر و این همه مدح و ستایشش نسبت به مدیرکل قبلی فرهنگ و ارشاد مازندران را درک نمی‌کنم.
استاد علا البته اگر وقت داشته باشد می‌توانم روبه‌رویش بنشینم و برایش چندین مصداق در باب عملکرد ضعیف محمود شالویی بیاورم اما نکته دردناک‌تر، وصله‌ اشتباهی‌ست که افشین علا در صحبت‌هایش به رسانه‌های مازندران چسباند؛ آنجا که به صراحت، نقدهای رسانه‌ها نسبت به یک سال مدیریت شالویی را منتسب به جریانی بیمارگونه و نامنصفانه و از سر قصد و غرض دانست.
امیدوارم این حمله ایشان به رسانه‌های مازندران، تنها به خاطر احساساتی شدنش در مواجهه با رفتن رفیق نابش از اداره‌کل فرهنگ و ارشاد مازندران باشد!
*معاون سیاسی امنیتی استانداری خیلی باحال است!
روزگاری که «یونسی» معاون سیاسی امنیتی استانداری مازندران بود، هر وقت قرار بر صحبت او می‌شد، من یکی که عزا می‎گرفتم! او معمولا خیلی زیاد و خیلی با تن صدای پایین و خسته‌کننده حرف می‌زد، بنابراین معاون سیاسی امنیتی جدید مازندران، یک نعمت است!
«حسن‌نژاد» حرف‌های خوبی درباره فرهنگ و هنر بیان کرد. او (که البته کمی طولانی حرف زد!) به یک نکته خیلی مهم اشاره کرد؛ مدیریت فرهنگ و هنر با مدیریت‌های دیگر خیلی فرق دارد. نکته‌ای که در زمان «احد جاودانی» تا حدی رعایت شد اما در زمان شالویی، اصلا وجود خارجی نداشت. حالا امیدوارم که حضور حسن‌نژاد با این نگاه و «عباس زارع» که تا به حال نشان داده اداره‌کل و مدیریتش را خوب می‌شناسد، کمک کند تا این چرخ لعنتی فرهنگ و هنر مازندران به درستی بچرخد.

هر کاری کنی، تودیع و معارفه است!
فکر کنم به تعداد موهای سرم در مراسم مختلف شرکت کرده‌ام (و موهایم هم خیلی پرپشت است!) اما تودیع و معارفه دیروز، واقعا نسبت به قبلی‌ها قابل تحمل‌تر بود؛ حتی با اینکه خواننده گروه موسیقی کمی فالش خواند! یک فضای جالبی داشت که بخش زیادی از آن به خاطر این بود که خیلی‌ها از انتصاب عباس زارع خوشحالند و دوستش دارند. دست‌کم مطمئنیم که اگر زارع کار خاصی هم انجام ندهد (که می‌دهد) به شعور اهالی فرهنگ و هنر توهین نخواهد کرد و پای حرف‌ها و گلایه‌هاشان خواهد نشست.

نماینده وزارت‌خانه به هرحال مجبور است!
واقعا انتظار داشتید، «کاراندیش»؛ معاون حقوقی، امور مجلس و استان‌های وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، که در مراسم تودیع و معارفه حضور داشت، دلیل شالویی مبنی بر اینکه می‌خواهد از مازندران برود را تایید نکند؟! شوخی می‌کنید؟ اینها به هر حال همکار هم هستند و درست این است که همکار از همکارش حمایت کند؛ حتی اگر…!
کاراندیش اما وقتی از لزوم ایجاد دیالوگ و گفت‌وگو و دور هم نشستن برای حل مشکلات گفت، مرا عاشق خودش کرد؛ خب ما نویسنده‌ها و هنرمندان و فرهنگیان به خاطر روحیه خاصمان، هم زود عاشق می‌شویم و هم زود فریب می‌خوریم!

آن مرد در باران نیامد!
آخرش بالاخره «عباس زارع» رسما به‌عنوان مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی مازندران معرفی شد و اگرچه به شکل واضحی خوشحال و موقع سخنرانی کمی هیجان‌زده بود اما تشویق‌های واقعی حضار و انگیزه‌اش برای فعالیت، آدم را خوشحال می‎کند. یادمان باشد، خوشحالی، یکی از مهم‌ترین گمشده‌های اهالی فرهنگ و هنر مازندران است که زارع باید هر چه زودتر به ما برگرداند. راستی، موقعی که عباس زارع مدیرکل شد، باران نمی‌آمد!