به بهانه سالروز تولد ابراهيم گلستان تماشاي خشت در آينه
به بهانه سالروز تولد ابراهيم گلستان تماشاي خشت در آينه

مسعود سلیمی در سال‌هاي آغازين دهه ۴۰ خورشيدي و پس از آنكه با «وداع با اسلحه» ترجمه نجف دريابندري با نام ارنست همينگوي آشنا شدم، نوبت به كتاب «زندگي خوش و كوتاه فرانسيس مكومبر» رسيد تا بيشتر اين نويسنده توانا و بلند آوازه آمريكايي را به من بشناساند. اين كتاب كه چند داستان كوتاه و […]

مسعود سلیمی

در سال‌هاي آغازين دهه ۴۰ خورشيدي و پس از آنكه با «وداع با اسلحه» ترجمه نجف دريابندري با نام ارنست همينگوي آشنا شدم، نوبت به كتاب «زندگي خوش و كوتاه فرانسيس مكومبر» رسيد تا بيشتر اين نويسنده توانا و بلند آوازه آمريكايي را به من بشناساند.

اين كتاب كه چند داستان كوتاه و يك معرفي كامل از همينگوي را به خوانده ارزاني مي‌كرد باعث شد با نام ديگري هم آشنا شوم كه فارغ از هر نوع نگاه و نقدي كه به شخصيت و آثار او وجود دارد، در زمره نام‌آوران هنر و ادبيات معاصر ايران جاي دارد.ابراهيم گلستان را با كتاب همينگوي شناختم و سپس به لطف محبت و شناخت بالاي دوست از دست رفته‌اي (فرامرز زرين) بود كه فرصت ديدن مستندهاي او از جمله موج و مرجان و خارا و تپه‌هاي مارليك را در يك نمايش خصوصي به دست آوردم. خشت و آينه، فرصت بعدي بود تا نخستين ساخته بلند گلستان را به تماشا بنشينم.

٭٭٭

در ميانه‌هاي دهه ۴۰ خورشيدي، سينماهاي نمايش‌دهنده، آثاري تحت عنوان «فيلم فارسي» مشخص بودند اما سينمايي به نام راديوسيتي ساختمان خاك خورده آن هنوز در خيابان وليعصر، حد فاصل طالقاني و ميدان وليعصر در پياه‌روي شرقي، خودنمايي مي‌كند و آتش نوستالژي نسل مرا (اين مي‌زند) كه مانند سينماهاي بزرگ پاريس، لندن، نيويورك و ديگر شهرهاي بزرگ دنيا، فيلم‌هاي اكران اول را چهارشنبه تا چهارشنبه نمايش مي‌داد، تا جايي كه حافظه من ياري مي‌دهد، دو سه بار بيشتر، فيلم فارسي نمايش نداد، پس از فرياد زير آب ساموئول خاچيكيان، من «خشت و آينه» را در سينما راديو سيتي ديدم و اين يعني كه فيلم از اهميت زيادي برخوردار بود‌ به تعبيري به بدنه سينماي ايران مربوط نمي‌شد.

خشت و آينه كه در ۱۳۴۴ در استوديوي گلستان ساخته شد به ماجراي هاشم راننده تاكسي برمي‌گردد. يك شب و در پايان كارش، زني كودك شير‌خواره‌اش را در تاكسي او جا مي‌گذارد. هاشم هر چه مي‌گردد زن را پيدا نمي‌كند و مجبور مي‌شود بچه را با خودش به كافه ببرد و از دوستانش كمك بخواهد. هاشم سرانجام بچه را به پرورشگاه مي‌سپارد، كاري كه از طرف تاجي دوست دختر او با اعتراض روبه‌رو مي‌شود، هاشم و دوست دخترش براي گرفتن بچه به پرورشگاه مي‌روند. تاجي كه انبوهي از بچه‌هاي پرورشگاهي را مي‌بيند، در تصميمش مردد مي‌ماند. سرانجام هاشم پس از مدتي انتظار جلوي پرورشگاه، بدون تاجي سوار تاكسي‌اش مي‌شود كه برود، غروب است و دوربين زني چادري را نشان مي‌دهد كه منتظر تاكسي است. خشت و آينه با همه انتقادهايي كه به آن شد و عدم استقبال در گيشه در رديف فيلم‌هايي چون شب قوزي فرخ غفاري و سياوش در تخت جمشيد فريدون رهنما و بعدها گاو مهرجويي در زمره فيلم‌هاي كلاسيك و موج نو سينماي ايران شناخته مي‌شود.

در اين فيلم، بازي‌هاي درخشان فني‌زاده، مشايخي، اكبر مشكين و تاجي احمدي، از بازيگرداني خوب گلستان حكايت مي‌كند. نكته ماندگار ديگر خشت و آينه به لوكيشن ميدان بهارستان، جايي كه هاشم با بچه وارد كلانتري مي‌شود برمي‌گردد، ماجرا در شبي باراني مي‌گذرد اما به دليل عقب افتادن فيلمبرداري مي‌گفتند، ميدان بهارستان را با ماشين آب‌پاش به فضايي باراني تبديل كرده بودند.

٭٭٭

دوستي نزديك ابراهيم گلستان با شاعر بزرگ معاصر فروغ باعث شد تا علاقه من به شعرهاي فروغ، نام او را هم برايم تداعي كند، هنگامي كه در يك بعد از ظهر آخرهاي بهمن ۱۳۴۵، فروغ با ماشين ابراهيم گلستان- مي‌گويند در راه رفتن به استوديوي او- با لب ‌جويي در خيابان وليعصر امروزي، بعد از ميدان ونك، تصادف كرد و از دنيا رفت، آشنايي من با گلستان بيشتر شد.  يك بار سال‌ها بعد در يك مستندي كه از گلستان پخش مي‌شد، شاهد بودم كه او همچنان در غم از دست دادن فروغ غمگين است.

٭٭٭

نوشته‌هاي گلستان از شيوه خاصي برخوردار است به باور بسياري گلستان در نويسندگي از سبك و سياق داستان‌هاي كوتاه نويسنده نامدار آمريكايي ارنست همينگوي تاثير پذيرفته اگرچه خود او مي‌گويد تحت تاثير هيچ نويسنده‌اي نبوده است. او در زمره نخستين نويسندگان ايراني شناخته مي‌شود كه از نثر آهنگين در قالب داستان‌هاي نوين براي بيان زبان ادبي اشاره كرده و نقش مهمي در مسير پيشرفت داستان‌نويسي معاصر فارسي داشته است.

پديد آوردن مجموعه داستان‌هاي به هم مرتبط از ديگر مشخصه‌هاي داستان‌نويسي گلستان شمرده مي‌شود؛ شيوه‌اي كه اگرچه در ادبيات غرب پيشينه‌اي طولاني دارد اما به تعبيري اين نوع نگارش در ايران به او آغاز شده است. ويژگي ديگر آثار گلستان كه خلق نوع تازه‌اي از داستان‌نويسي به حساب مي‌آيد به بهره‌گيري از ادبيات كلاسيك ايران مانند منطق‌الطير برمي‌گردد.

٭٭٭

ساخت مستند «آتش، آب و گرما»، «موج و مرجان و خارا» و همچنين «تپه‌هاي مارليك» در سال‌هاي ۴۱ و ۴۲ خورشيدي، نام گلستان را به عنوان يك فيلمساز صاحب سبك و نگاه خاص‌ معرفي كرد؛ فيلم‌هايي كه اگرچه از تماشاگران اندكي داشت اما پايه شهرت او را بنيان نهاد.در سال ۱۳۴۴، گلستان نخستين فيلم بلند داستاني خود را به نام «خشت و آينه» ساخت. عنوان فيلم به ضرب‌المثل معروف «آنچه در آيينه جوان بيند، پير در خشت خام آن بيند» اشاره مي‌كند و بهانه‌اي است تا كارگردان جامعه ايران را به نقد و هجو بكشاند.«خشت و آينه» به تعبيري آغازگر سينماي موج نو ايران شناخته مي‌شود كه بسياري از نمادهاي آن، مورد تقليد ديگر فيلمسازان كشور قرار گرفته كه به عنوان نمونه مي‌توان به «عبور جنازه از كوچه» اشاره كرد كه در فيلم‌هاي بهمن فرمان‌آرا ديده مي‌شود. نقد و نظر درباره آثار سينمايي گلستان متضاد است اما هستند بسياري كه در كنار مستندهاي او، خشت و آينه را گامي بلند در بنيان نهادن سينماي نوين و روشنفكري ايران مي‌پندارند. سال‌ها بعد در سال ۱۳۵۳، گلستان دومين فيلم بلند سينمايي خود را به نام «اسرار گنج دره جني» از روي كتاب به همين عنوان مي‌سازد. در فيلم اشاره‌هاي متعددي به شرايط آن روزهاي كشور و با كنايه و تمثيل به شخصيت محمدرضا شاه دارد. كارگران كه از مشكل‌دار بودن موضوع آگاه بود براي گرفتن زهر آن، با دادن سر و شكلي كمدي و استفاده از بازيگران فيلم‌هاي صمد كه بسيار مورد توجه مردم بود، فيلم را روانه اكران كرد. «اسرار گنج دره جني» پس از دو هفته از پرده پايين آمد و ديگر هيچ‌گاه به نمايش عمومي در نيامد.در سال ۱۳۲۶، گلستان نخستين كتاب خود كه مجموعه داستاني به نام «به دزدي رفته‌ها» بود را بي‌سروصدا منتشر كرد. يك سال بعد مجموعه هفت داستاني او با عنوان «آذر، ماه آخر پاييز» منتشر شد كه استقبال قابل قبولي از آن به عمل آمد و در سال ۱۳۶۳ به چاپ دوم رسيد.در اين نوشته، هدف نقد و نظر آثار و شخصيت ابراهيم گلستان نيست بلكه گريزي است نوستالژي‌گونه به بهانه ۹۷ سالگي يكي از نام‌آوران هنر و ادبيات معاصر ايران. در ارتباط با روز تولد ابراهيم گلستان چند روايت موجود است؛ برخي منابع به ۲۲ و ۲۶ مهر اشاره دارد در حالي كه ليلي گلستان، تولد پدرش را ۲۱ مهر مي‌داند به هر حال چندان فرقي ندارد مهم به دنيا آمدن است.