طنز افشاگرانه «جمله» درباره «حال»؛ یه گاوچرون  تو‌ی پالتوی روسی
طنز افشاگرانه «جمله» درباره «حال»؛ یه گاوچرون  تو‌ی پالتوی روسی

داوود بصیری- نویسنده و ترانه‌سرا اکتشافات فوق‌ سری در منطقه‌ (سِه تیغِه‌ پَشمِ خِرس بَلِه) یا همون (مثلث برمودا) حاکی از آن است که……………….، چیه؟! چرا اینجوری نگا می‌کنین؟! ترجمش به فارسی دقیقاً همین می‌شد که نوشتیم. بفرمایید خودتون ببینین. (مثلث= سه تیغه)، (بِر= خرس)، (مو= پشم)، (دا= بله). دیدین؟ نه؛ نکتش رو ندیدین. به […]

داوود بصیری- نویسنده و ترانه‌سرا

اکتشافات فوق‌ سری در منطقه‌ (سِه تیغِه‌ پَشمِ خِرس بَلِه) یا همون (مثلث برمودا) حاکی از آن است که……………….، چیه؟! چرا اینجوری نگا می‌کنین؟! ترجمش به فارسی دقیقاً همین می‌شد که نوشتیم. بفرمایید خودتون ببینین. (مثلث= سه تیغه)، (بِر= خرس)، (مو= پشم)، (دا= بله). دیدین؟ نه؛ نکتش رو ندیدین. به برمودا دقت کنین. یه نکته‌ ریزی داره. اولش به زبون آمریکاییه آخرش به روسی. وسطشم به زبون پشتو بوده که احتمالاً به حضور روس‌ها تو‌ی افغانستان در دوره‌ جنگ سرد ربط داره!
به خودتون بیاین. اینا نشونه‌اس! اتفاقی نیست! این نشون می‌ده چرا مثلث برمودا هرچی رو می‌بینه ورمی‌داره می‌ذاره تو جیبش. یو فو؟؟ فضایی؟؟ شیب؟؟ شیب؟؟ فضایی مضایی کجا بود؟! کار خودشونه! باهم گاوبندی کردن. استعمارگرن دیگه. سیرمونی ندارن. همیشه عادتشونه کم نمی‌خوان. کف کردین مگه نه؟! این تن بمیره حال کردین؟ همچین مفت و مجانی براتون کشف کردیم که این سوراخ مرموز، مدرک روی‌ هم ریختن آمریکاییا و روس‌هاست. بله! ما همچین آدمایی هستیم. بگذریم. داریم از بحث اصلیمون دور می‌شیم. می‌گفتم. اکتشافات نشون می‌ده که (حال همه‌ ما خوبست اما تو باور نکن)؛ ربط بین گودرز و شقایقم عرض می‌کنم! ربطش به تفسیر هر کسی از معنی واقعی واژه‌ (حال) برمی‌گرده. مثلاً یک کشتی سیخکی پر می‌ره تو مثلث برمودا خالی برمی‌گرده. حالا سؤال اینجاست؛ اینا که برنگشتن حالشون چطوره؟ حالا چرا برنگشتن؟ نکنه حالشو نداشتن؟! شاید حال داده، اصلاً دلشون نخواسته برگردن؟ خب این یعنی چی؟ یعنی اینکه مفهوم واژه‌ (حال) برای هر کسی با کس دیگه فرق داره. شاید بد نباشه با هم راجع‌به انواع حال در نظر گروه‌های مختلف اجتماعی حرف بزنیم.

گروه اول: معلوم‌الحال‌ها
اینا متنوعن؛ توشون مفلس هست، مایه‌دار هست، هنرمند هست، سیاسی هست، دکتر هست، قلدر هست، مفت‌خور هست، نون‌بر هم هست؛ مراقب باشین مرضشون مسریه. علت مرضشونم مرموز از حرکات موزون و دله دزدی و حرفای چیز دار زدنه. راستش منم خیلی در موردشون نمی‌دونم. از شما چه پنهون هنوز متر درست درمونی هم برای معلوم‌الحال بودن ارائه نشده که من بدم شما بگیرین دستتون! همین که بگن طرف معلوم‌الحاله یعنی هست، تموم شد رفت پی کارش. اینا رو هرجا دیدین دوتا پا دارین دوتا هم قرض بگیرین فلنگ رو ببندین!

گروه دوم: آخ‌جون شمال‌ها
از نظر اینا حال یعنی تعطیلی و شمال. یه خورده جوجه رو می‌گیرن و یه چهار لیتری… بنزین و گازش رو می‌گیرن می‌رن شمال! شلوارک می‌پوشن و کباب رو می‌زنن با مخلفات و قلیون می‌کشن و دور آتیش حرکات موزون سرخپوستی انجام می‌دن و بی‌هوش می‌شن. صبح شنبه اول وقتم سر کارشونن. تا بین‌التعطیلین بعدی!

گروه سوم: سرحال‌ها
اینا، اول حال بودن بعد دست و پا در آوردن! اینا همونایین که تو‌ی عزای بابای مردم جوک تعریف می‌کنن و عکس خاک‌برسری به پسر طرف نشون می‌دن. یعنی تعطیلن فتیر! خوشحالیشون نه در ظرف زمان محدود می‌شود و نه مکان!

گروه چهارم: دگر حال‌ها
اکازیون، کف پارکت، سقف موکت، در بهترین نقطه‌ شهر، فول آپشن… با عرض پوزش ببخشید! دوستان اشاره می‌کنن اسکل؛ این هال نه! اووون حال… این مال ستون آگهی املاکه! اصلاً من کجام؟! اینجا کجاست؟! این… بی‌خیال!

گروه پنجم: محال‌ها
اینا کلاً با حال دادن بیگانه‌ان. برای هر راه حل، یه مشکل گنده پیدا می‌کنن. این موجودات اغلب در ادارات دولتی زیست کرده و وظیفه‌ قهوه‌ای کردن آرزوهای ارباب‌ رجوع را به عهده دارند. یه مدل دیگه هم دارند که مسلح به جمله‌ (در دست اقدام) هستند و با شلیک یک دستور فرمالیته پای درخواست، متقاضی را به مرگی تدریجی مهمان می‌کنند!

گروه ششم: ضدحال‌ها
اینا همه‌جا هستن؛ تو‌ی محل کار، تو‌ی مسافرت، تو‌ی سینما، تو‌ی خانواده، تو‌ی خیابون، سوار بنز و هرجایی که تو برنامه داشته باشی که یه‌کمی خوشحال باشی! کلاً مثه جوش توی دماغ می‌مونن. مخفی‌ان. تا دردت نیارن نمی‌فهمی اون دورو برن!
خب تا یه افشاگری دیگه بای بای یعنی خداحافظ!