داوود بصیری – نویسنده و ترانهسرا/ همیشه هرچندوقت یهبار مثه گاهی که اغلب وقتاش کلاً توی دل، یهخورده از بعدازظهرها گیج کننده بود، خوابم میگرفت مثه الان. ناغافل هُرّی سرم گیج میخورد توی عقربههاش و ساعتش از دستم در میرفت. اونموقع هم هذیون میگفتم مثه الان. خب صادقانه بگین ببینم دوست دارین راجعبه کدومش […]
داوود بصیری – نویسنده و ترانهسرا/
همیشه هرچندوقت یهبار مثه گاهی که اغلب وقتاش کلاً توی دل، یهخورده از بعدازظهرها گیج کننده بود، خوابم میگرفت مثه الان. ناغافل هُرّی سرم گیج میخورد توی عقربههاش و ساعتش از دستم در میرفت. اونموقع هم هذیون میگفتم مثه الان. خب صادقانه بگین ببینم دوست دارین راجعبه کدومش حرفبزنم؟ هذیون یا الان؟! خب من به انتخاب شما احترام میذارم. برای اینکه ببینین چقد راست میگم، هیچ راهی ندارین جز اینکه به من اعتماد کنین! اگر آخر این مطلب قانع نشدین هیچ اشکالی نداره. میتونین برین به یکی دیگه اعتماد کنین! اصلاً منم واسه اینکه حسننیتمو ثابت کنم میام بهش اعتماد میکنم. خوبه؟ از بحثمون دور نشیم. یادمه یهجایی خونده بودم واحد دماسنجو آقای سیلیسیوس کشف کرده بوده، واسه همینم به سانتیگراد معروف شده بود. حالا من هم پیرو همین منطق میخوام براتون راجعبه یک موضوع جذاب بنویسم. راجعبه انواع خسرو. کف کردین مگه نه؟ حااااالا!
گروه اول: اگه بچه پایین باشن
خسرویی که بچه زیر پونز و لب خطه، یعنی خونشون اونجاست، شلوار شیشجیب خمرهای میپوشه و موتور سیجی سوار میشه و اهل چیزه و جیزه و تیکه فلزای تیز و کفزنی تیمیزه! طبق اخبار واصله داشتن پشتمو، کفش پاشنه خواب و سیخ کباب و رفیق ناباب و بابا کرم و غیره از واجبات زندگی این قبیل خسروهاست.
گروه دوم: اگه بچه بالا باشن
بیخودی نگردین. الان چهلساله از ما بهترون بالانشین، اسم بچههاشونو خسرو نمیذارن. تنها خسروهای موجود در اون منطقه الان در حال مصرف پیپ و ایزیلایف و واکر و از این داستانها هستن و جاشونو به ارتوشاها و پوژنگها و سامیها دادهاند!
گروه سوم: اگر ساکن سینما باشن
قضیه این خسروها به این سادگیها نیست. اینها یا خسرو شکیبایی میشن که من الهی پیشمرگش بشم، یا اینکه با کلی سرسینه و دور بازو کتکخور سامیها و پوژنگها و ارتوشاهای قلمی ابرو برداشته دماغ عملی دندون لمینتی میشن؛ چراش رو هم از تهیهکنندهای که چِکشو از بابای بچههای بالا گرفته برین بپرسین، نه از من!
گروه چهارم: اگه تو مدائن باشن
یه پرویزی پیدا میکنن میذارن آخر اسمشون، بعد یه بخشی از تاریخ مملکت و سند میزنن به اسم ایل و تبارشون و حالا بیا درست کن. شکر خدا این خسروها الان نسلشون منقرض شده. اصلاً شتر دیدین سوار شین برین گردش بیخیال این موضوع بشین!
گروه پنجم: اگه دوبلور باشن
این خسروها ته استعدادن و اگه میکروفونو استودیو ببینن، میتونن حتی تا خود آلن دلون شدن هم پیشروی کنن. میگن یکیشون تا این مرحله، یعنی همون آلن دلون شدن پیشرفت کرد، دوستاش توی محل با سلام و صلوات بهش تاج و تخت دادن و با احساس صداش میکردن: «خسرو شاهی»! بندهخدا تصادف کرده بود، پیاده شده بود عذرخواهی کنه یارو قاطی کرده بود که: مرتیکه قرتی؛ زدی ماشین منو داغون کردی حالا واسم ادای آلن دلون در میاری؟! بزنم لهت کنم؟!
از ادامه این قسمت صرفنظر میکنیم چون احتمالاً این دور و بر خانواده نشسته!
گروه ششم: اگه توی تلویزیون باشن
احتمالاً یه نقش دزدی، خالیبندی، مواد فروشی، نزول خوری، رئیس دزدایی، کثافتی، چیزی رو، فقط با این شرط که توی فیلم، با اسم واقعیشون صداشون کنن، بهشون میدن. یه نگاه به سریالا بکنین میگیرین چی میگم!
اصلاً تا همینجاش بسه. بهنظر من خداحافظ؛ نظر شمام محترمه ولی الان وقتش نیست. بعداً راجعبهش مفصل صحبت میکنیم! خدانگهداری!