بیژن الهی شاعر فرمسازی با لحن زبان و تصویرهای زبانی است و در مرتبهای فراتر، شاعر شعرهای بسیاری که وعده خواندنش داده شد، اما هرگز نوشته نشد؛ چراکه شاعر از آستانه گذشت. به قول خودش: «در روزی بزرگ، روزی بزرگ از او که آستانه را یافته است، از او که آستانه خود را مییابد، انتظار […]
بیژن الهی شاعر فرمسازی با لحن زبان و تصویرهای زبانی است و در مرتبهای فراتر، شاعر شعرهای بسیاری که وعده خواندنش داده شد، اما هرگز نوشته نشد؛ چراکه شاعر از آستانه گذشت. به قول خودش:
«در روزی بزرگ، روزی بزرگ
از او که آستانه را یافته است،
از او که آستانه خود را مییابد، انتظار ستردن میرود
بر آستانه – لیک – غباری نیست،
که آستانه – خود – غباری ست، غبار،
و ستردن، به فوت کوتاهی. »
نهم آذر، نهمین سال سفر ابدی بیژن الهی بود؛ شاعری که از دهه پنجاه به «شهر خلوت»اش ره یافت و از همان شهر، شعر و شور و شعور سرود و ترجمه کرد؛ شاعری عجیب که آیدین آغداشلو از او با عنوان «نبوغ شعلهور مسلم» یاد میکند و میگوید: «بعد از اینهمه سال از درگذشت او، فکر میکنم شفاعت اینهمه خاصبودن، متفاوتبودن و عجیببودن را آثارش به عهده گرفتهاند»؛ آثاری که زبان گویای بیژن الهی است. آنچه میخوانید نگاهی به زندگی و آثار این شاعر رازآمیز است که زندگیاش بهطور عجیبی از یکسو با رازها و از سوی دیگر با نیازها و خموشیها عجین شده است.
شاعری که در «شعر خلوت»اش سالها با کلمات زیست، به آنها جان داد و حیات بخشید و در آخر، این کلمات جان از او ربود تا او در نهم آذر ۱۳۸۹ از این زندگی تنهای شاعرانه و عارفانهاش، به زندگی بعدشاش برود؛ جایی که او زندگی بهتری را میجست.
بیژن الهی، نقاش، شاعر و مترجم آوانگارد ایرانی در شانزدهم تیرماه ۱۳۲۴ خورشیدی در تهران متولد شد. شاعر، چهاردهساله بود که صحنه گلگرفتن و پارهکردن آثار نقاشان مدرن ایرانی را که پیرو پیکاسو خطاب میشدند، در خیابان لالهزار، نمایشگاه مهرگان، نظاره کرد که به گفته خود الهی تاثیری ژرف بر زندگی و هنر او بر جای گذاشت. در نخستین سالهای دهه چهل خورشیدی پایش به محافل شعری کشیده شد و در سال چهلوسه، اولین شعرش را در کتاب دوم جنگ ادبی «طرفه» منتشر کرد و به همه اهالی حرفهای شعر معرفی شد.
او با حضور در محافل ادبی و نیز انتشار اشعارش در مجله «جزوه شعر» تاثیری شگرف بر همنسلان خود گذاشت و به همراه احمدرضا احمدی چشماندازی متفاوت و نگاهی نو در شعر معاصر به وجود آورد و به تبیین فضاهای شعری خود دست یافت و با حضور در مجله «اندیشه و هنر» حیات فکری خود را گسترش داد.استفاده از تکنیکهای ادبیات مدرن در کنار دانش او از ادبیات کلاسیک، منجر به خلق فضایی نو و تصویرپردازی ویژهای در شعر بیژن الهی شد. از جمله شاخصههای مهم شعر او تقطیع و چینش منحصربهفرد واژگان و همچنین تلفیق گزارههای انفصالی، تلویحی و بههمپیوستن توانش ارتباطی و روایی و خلق صحنههای بدیع و تصویرسازیهای تازه و نو در شعر فارسی بود. نگاه ارگانیک او به تقطیع و کاربردهای زیبایش از ویرگول و خط تیره و دو نقطه و… آثار او را از شاعران همنسل خودش متمایز جلوه میداد و بهنوعی سایه او را بر شعر شاعران پیشرو «شعر دیگر» میگستراند.
همان سالها، نوریعلا که مجله «جزوه شعر» را در قطع دفتر مشق درمیآورد، اسم موج نو را بر شعر بیژن الهی و احمدرضا احمدی و چند شاعر جوان و پیشرو دیگر گذاشت، که بعدها جریانات دیگر شعر آوانگارد و متفاوت از دل شعر آنها بیرون آمد که احمد بیرانوند در کتاب «شرح حاشیه» به شرح و بررسی آنها پرداخته است.
بیژن الهی در سال ۱۳۵۰ خورشیدی مجموعه شعری در دویست نسخه خشتی به نام «علف ایام» به چاپ میرساند که بلافاصله همه نسخههای آن را میسوزاند و اجازه پخش کتاب را نمیدهد. او بیشتر انرژی و وقت خود را صرف ترجمه آثار بزرگانی چون آرتور رمبو، فدریکو گارسیا لورکا، کنستانتین کاوافی، ولادیمیر نابوکوف، هانری میشو، تی.اس.الیوت، فردریش هولدرلین و… کرد، که با توجه به تسلط او به چند زبان زنده دنیا، ترجمههای بینظیر و ارزندهای از خود به جای گذاشت. مهمترین شاعران همدوره بیژن الهی عبارت بودند از: یداله رویایی، رضا براهنی، احمدرضا احمدی، اسماعیل نوریعلا، پرویز اسلامپور، بهرام اردبیلی، هوشنگ چالنگی، محمود شجاعی، فیروز ناجی، هوتن نجات، محمدرضا اصلانی و…
هنگام جمعآوری امضا برای بیانیه شعر حجم، بیژن الهی در سفر بود و آن بیانیه را امضا نکرد، اما به نقل از مجله «بررسی کتاب» (ویژه شعر حجم) میگوید: این حرکت، یک حرکت ایرانی است. همانطور که عرفانیت، ایرانی است، حرکت ما عرفانی در شعر است. ما در شعر عرفان میکنیم…
سالهای سکوت بیژن الهی، سالهای شعر هستند. او در سکوت خود اشعار بزرگترین شاعران جهان را ترجمه کرد و زندگیاش ترجمه زیباترین شعر جهان بود و سرانجام در سن شصتوپنج سالگی در غروب سهشنبه نهم آذرماه ۱۳۸۹ در تهران بر اثر عارضه قلبی جهان را بدرود گفت و پیکر او بنا بر وصیتش در سکوت گورستان روستای کوچک مرزنآباد به خاک سپرده شد. به خواست او بر سنگ مزارش هیچ نام و نوشتهای حک نشد.بیژن الهی دوبار ازدواج کرد. بار اول با غزاله علیزاده نویسنده و خالق «خانه ادریسیها» که حاصلش دختری به نام «سلما» است و ازدواج دوم او با ژاله کاظمی، نقاش، گوینده و مجری تلویزیون و همسر سابق سیامک یاسمی و ایرج گرگین بود که بعد از چندی به جدایی انجامید.
الهی حق چاپ و انتشار آثار خود را بر عهده دوست قدیمی خود، شمیم بهار، نویسنده و منتقد صاحبنام ایرانی گذاشت و گروهی از دوستان نزدیک او به جمعآوری و نشر آثار تالیف و ترجمه این شاعر فقید همت گماشته و تاکنون چندین کتاب از میراث ارزشمند او را در اختیار علاقهمندان الهی و آثارش قرار دادهاند.
«سفر در حوصله، در گونههای من است. مرا بین دو روز خنک تاب میدهد…»
بعد از مرگ غریبانه بیژن الهی، سکوت جامعه ادبی هنری درباره او شکسته شد و طبق سنت دیرینه این مرزوبوم، از در و دیوار مرثیه سرازیر شد و سیل خاطرات کوچک و بزرگ، روزنامهها و مجلهها و سایتهای مختلف را احاطه کرد.
«مرا باز می آورند
از بنفش عطسهآور زنبقها
از سنتورهای جوباری
از روح تو که زلزلهای بود…»