خسارت جبران‌نشدنی؛ یک ماه در به دری
خسارت جبران‌نشدنی؛ یک ماه در به دری

  فرشاد کاس‌نژاد/ باشگاه استقلال حدود یک ماه است درگیر پرونده فسخ قرارداد استراماچونی است، مذاکراتی طولانی و خسته‌کننده و بی‌سابقه. قرارداد ساده همکاری با یک مربی آنچنان موضوع بحث‌برانگیزی نیست که به چند هفته مذاکره و قهر و آشتی نیاز داشته باشد اما چند دلیل باعث شده که هم مذاکرات روندی طولانی داشته باشد […]

 

فرشاد کاس‌نژاد/

باشگاه استقلال حدود یک ماه است درگیر پرونده فسخ قرارداد استراماچونی است، مذاکراتی طولانی و خسته‌کننده و بی‌سابقه. قرارداد ساده همکاری با یک مربی آنچنان موضوع بحث‌برانگیزی نیست که به چند هفته مذاکره و قهر و آشتی نیاز داشته باشد اما چند دلیل باعث شده که هم مذاکرات روندی طولانی داشته باشد و هم استقلال بلاتکلیف باشد و متضرر شود.

کم‌کم به یک ماه در به دری و بی‌سامانی در استقلال نزدیک می‌شویم. استقلال این زمان را بدون نظارت سرمربی و حتی بدون کادر فنی پشت سر گذاشته و این یک آسیب بزرگ برای تیمی است که می‌خواهد در کورس قهرمانی باشد. استقلال باید دستمزد استراماچونی و همکارانش در همین یک ماه بی‌سامانی را نیز پرداخت کند و حتی در صورت به توافق نرسیدن با استراماچونی مجبور به پرداخت خسارت بابت مابقی قرارداد او نیز خواهد شد. این زیان‌ها بار مالی سنگینی را روی دوش استقلال می‌گذارد و استخدام یک مربی خارجی دیگر به جای استراماچونی (طبق شایعات) می‌تواند به این زیان بیفزاید.  اما آنچه این مذاکرات را طولانی کرد، ناوارد بودن مدیران باشگاه در جریان یک مذاکره حرفه‌ای بود. توافق با یک مربی برای همکاری دوباره نباید در جریان فصل اینچنین پرماجرا و طولانی باشد. مدیریت باشگاه استقلال نشان داد که نه تنها توان مذاکره سریع و قدرت تصمیم‌گیری بر اساس منافع باشگاه را ندارد، بلکه حتی واقف نیست که کشتن زمانی طولانی برای یک تیم چه آسیب‌های فنی بزرگی دارد.

هیأت مدیره استقلال قدرت تصمیم‌سازی را از دست داده و با نگاه به پست‌های اینستاگرام، واکنش‌ کانال‌های هواداری تلگرام و فضای توییتر از این سو به آن سو می‌رود و صاحب این نفوذ و توانایی نیست که بتواند درست و غلط را تشخیص دهد. خلیل‌زاده را می‌توانیم بی‌تجربه در چنین موقعیتی بدانیم اما کامران منزوی و میرشاد ماجدی و سپس علی فتح‌الله‌زاده، خوب یا بد عمری را در فوتبال گذرانده‌اند و عجیب است که نتوانستند یک موضع قوی بگیرند و همواره در وحشت از واکنش هواداران حرف زدند یا اساساً در سکوت روزها را گذراندند. این حجم از وحشت عجیب است، حتی اگر واکنش‌های هواداران را تندتر از همیشه بدانیم. حتی وقتی استراماچونی شرط برکناری فتح‌الله‌زاده از هیأت مدیره استقلال را مطرح کرد، باز هم موضع ضعف را در استقلال دیدیم. فتح‌الله‌زاده در پاسخ به این شرط استراماچونی برای آرام کردن هواداران از استعفای خود گفت، در حالی‌که یک مدیر هرگز اجازه نمی‌دهد که سرمربی برای اعضای هیأت مدیره تصمیم بگیرد.  هواداران با این واکنش فتح‌الله‌زاده به او گرایش پیدا نمی‌کنند و نمی‌گویند که فتح‌الله‌زاده از خودش گذشته، بلکه بیشتر متوجه می‌شوند که مدیران باشگاه به چه بازی‌های عجیب و غریبی برای بازسازی چهره خود تن می‌دهند.

مسأله استقلال دیگر استراماچونی نیست. استقلال پیش از استراماچونی و بیش از استراماچونی مدیرانی می‌خواهد که اول برای باشگاه شأن قائل باشند و هرگز اجازه ندهند که کار باشگاه و سرمربی به چنین کشمکش مضحکی برسد و بعد به فرض افتادن به چنین دامی، بتوانند مدیریت کنند، نه اینکه با موج‌های هواداری سراسیمه از این سو به آن سو بروند.

یکی استعفا می‌دهد، یکی در فرودگاه عکس انتظار منتشر می‌کند، یکی قرارداد را به رسانه‌ها می‌فرستد، یکی با استعفای دیگری مخالفت می‌کند، یکی وارد بازی تازه معاون سابق باشگاه می‌شود، یکی خیال می‌کند چون رحمان رضایی چند سال در کالچو بازی کرده و سلام و علیکی با ایجنت استراماچونی دارد، حضورش در مذاکره مؤثر است و همه اینها نشانه‌های ناوارد بودن به مدیریت و ناوارد بودن به ساز و کار مذاکره است. به نظرتان دیگر کافی نیست؟