داوود بصیری – نویسنده و ترانهسرا/ عموما جامعه ایرانی با هر رفتنی مشکل دارد. این یک عادت موروثی بین ایرانیان است و هرچند وقت یکبار موجب جنجالهای ریزودرشت میگردد. کنش و واکنشهایی که کمکم تبدیل به نوعی فرهنگ غیرقابل انکار در جامعه ایرانی شده است. این اتفاق مثل هر پدیده اجتماعی دیگری هواخواهان […]
داوود بصیری – نویسنده و ترانهسرا/
عموما جامعه ایرانی با هر رفتنی مشکل دارد. این یک عادت موروثی بین ایرانیان است و هرچند وقت یکبار موجب جنجالهای ریزودرشت میگردد. کنش و واکنشهایی که کمکم تبدیل به نوعی فرهنگ غیرقابل انکار در جامعه ایرانی شده است.
این اتفاق مثل هر پدیده اجتماعی دیگری هواخواهان و مخالفان تندوتیزی هم دارد. گاهی در دیالوگ هر دو گروه حرفهایی منطقی هم شنیده میشود. این اتفاق چه در داخل خانوادهها با عکسالعملهایی مانند مقاومت در برابر درس خواندن در یک شهر دور از خانه و یا ازدواج و سکونت در غربت اتفاق بیافتد و چه در جدایی یک بازیکن فوتبال از تیم محبوبش و از این دست جابجاییها همیشه بازخوردهای درونی و بیرونی منفی و ناامیدکنندهای را به همراه داشته است. توقعاتی که طرفین این موضوعات دارند، از ظن خودشان بسیار هم منطقی است. غرض از طرح این موضوع مقوله دیگری است. طی این سالها هرازگاهی شاهد کوچ هنرمندان به آنسوی مرزهای کشور عزیزمان ایران بودهایم. نموداری که در سال اخیر ناگهان شیب بسیار تندی پیدا کرد. به یکباره تعداد زیادی از هنرمندان کشور سودای مهاجرت پیدا نموده و بار سفر بستند. درِ باغ سبز کانالهای فرا مرزی هم مزید بر علتی شد که چنان هم منطقی نبود.
مهاجرت یک هنرمند بهعنوان یک شهروند امری کاملا طبیعی و شخصی است اما آنچه گاهی آزاردهنده و توهینآمیز بود، مصاحبههای آنچنانی و ترسیم تصویری سیاه از کشور در رسانههای بیگانه بود. جالب اینکه بهجز تعدادی معدود اغلب کسانی که بدین طریق از کشور خارج شدهاند، جزو چهرههای درجه دو عرصه هنر بودند و محلی از اعراب نداشتند؛ چهرههایی مانند چکامه چمنماه (بازیگر)، مهدی مظلومی (کارگردان)، کیومرث ملکمطیعی (بازیگر)، حمید طالبزاده (خواننده)، رابعه اسکویی (بازیگر)، صدف طاهریان (بازیگر) و… . این گروه اغلب بازیگر نقشهای بیاهمیت در شبکههای خصوصی شده و یا با توهم ورود به مارکت مدلینگ اقدام به کشف حجاب کرده و تمامی پلها پشت سر را برای بازگشت به وطن خراب نمودند و خودخواسته انگشتنمای فضاهای مجازی شدند.
عجیب اینجاست که کموبیش همگی آنها بعد از خروج از کشور شروع به سیاهنمایی در مورد فضای هنری کشور و طرح رنجنامههایی در باب تضییع حقوق و عدم امکان بروز استعدادهایشان نمودهاند؛ اتفاقی که اصلا طبیعی به نظر نمیرسد. جالب اینکه این حرفها را حتی همانهایی که این دام را برایشان پهن کرده بودند هم باور نکردند.
اینجا ایران بزرگ است و ما اصراری به اثبات بود و نبود مشکلات موجود و کاستیهای ممکن فضای هنری داخل نداریم اما حقیقت اینجاست که این موضوع هیچ ارتباطی با این قبیل کوچهای پرسروصدا ندارد. متاسفانه تمامی این چهرها دانسته یا نادانسته آلت دست ماشین تبلیغاتی بیگانه برای تخریب تصویر فرهنگ و هنر و کشور میشوند؛ سمی تدریجی برای تزریق ناامیدی در ذهن فرزندان میهن. مهرهایی تبلیغاتی که از قضا تاریخ مصرفی کوتاه و آیندهای مبهم دارند. عروسکهای خیمه شببازی بیاختیاری که قربانی انتخابی بدون شعور هستند. به امید اینکه آگاهی و اندیشه، چراغ راه آینده فرزندان این مرز باشد.