بدرخشید و  ماه مجلس شد
بدرخشید و  ماه مجلس شد

    مسعود سلیمی/ اوایل دهه ۴۰ خورشیدی بود که تب و تاب کتاب و کتاب خوانی به جانم افتاد. یکی از نخستین کتاب هایی که خواندم، دو اثر از ارنست همینگوی بود؛ «زندگی خوش و کوتاه فرانسیس مکومبر» که مجموعه داستان بود تا ترجمه ابراهیم گلستان و دیگری اثر کم و بیش معروف او […]

 

 

مسعود سلیمی/

اوایل دهه ۴۰ خورشیدی بود که تب و تاب کتاب و کتاب خوانی به جانم افتاد. یکی از نخستین کتاب هایی که خواندم، دو اثر از ارنست همینگوی بود؛ «زندگی خوش و کوتاه فرانسیس مکومبر» که مجموعه داستان بود تا ترجمه ابراهیم گلستان و دیگری اثر کم و بیش معروف او یعنی «وداع با اسلحه» با ترجمه نجف دریابندری، جدا از موضوع این دو کتاب-به خصوص وداع با اسلحه –که بعدها فیلمش را هم دیدم-که من مخاطب نوجوان را تحت تاثیر قرار می داد، نثر روان و یک دست و ساده فهم کتاب ها بود که با وجود سن کم و تجربه اندک من در شناخت ادبیات داستانی، عشق و ذوق کتاب خوانی را در من برانگیخت که کم و بیش هم چنان باقی ست.
نکته جالب این که به گفته خود نجف دریابندری،او نسخه اصلی وداع با اسلحه را از ابراهیم گلستان به امانت گرفته بود که به خاطر به زندان افتادن او به دلیل مسائل سیاسی در سال های میانی دهه ۳۰ خورشیدی، امانت به صاحبش داده نشد!
علاقه به کتاب و کتابخوانی، مرا با بسیاری از آثار نویسندگان بزرگ دنیا آشنا کرد که آثار برخی از آن ها مانند همینگوی، فالکنر، مارک تواین را با ترجمه نجف دریابندری خوانده و می خوانم.
٭٭٭
با وجود آشنایی دیرپا با کارهای نجف دریابندری، در سال پایانی دهه ۷۰ خورشیدی بود که او را از نزدیک دیدم؛ یک بار او همراه با همسر فقید و هنرمندش فهیمه راستکار و چند نفر از اعضای خانواده شان برای آشنایی و گفت و گو درباره یک موضوع خانوادگی به منزل ما – من و خانواده ام- آمدند، چند ساعتی که با هم بودیم، نجف دریابندری کم حرف می زد، مگر زمانی که بحث به کتاب مستطاب آشپزی کشید که او از علاقه اش به آشپزی و زحماتی که همراه با همسرش در نوشتن کتاب کشیده بودند، با علاقه فراوان حرف می زد.
یادم می آید، موقع شام، او با دقت و علاقه در مورد غذای روی میز حرف می زد و در مورد چگونگی آن سئوال می کرد. یک بار دیگر هم، چند هفته بعد در منزل او در ولیعصر بالاتر از میدان ونک، برای برگزاری یک مراسم خانوادگی ساده، دیدار به دست آمد، اما این بار صحبت از کتاب و آشپزی به میان نیامد…
٭٭٭
بی تردید در میان مترجم های ایرانی، دو نفر محمد قاضی و نجف دریابندری، سرآمد دیگران هستند، اگرچه تنوع توانایی های دریابندری از قاضی بیشتر است، اما به گفته خودش با خواندن کتاب دون کیشوت با ترجمه قاضی سبک و سیاق او را در ترجمه پیشه کرده است.
نجف دریابندری به گونه ای یک اثر خارجی را به فارسی برمی گرداند که خواننده احساس می کرد و انگار درمی یافت که او کتاب را تالیف کرده تا ترجمه.
نجف دریابندری با ترجمه روان «تاریخچه فلسفه غرب» از برتراند راسل، فیلسوف بزرگ قرن بیستم در سال های جوانی و با کتاب «بازمانده روز» نوشته ایشی گورو نویسنده ژاپنی در اواخر دهه ۷۰ خورشیدی، نشان داد که جدا از آگاهی کامل به زبان انگلیسی و فارسی با معانی و مفاهیم فلسفی روان شناختی هم به درستی آشنایی دارد.
جالب این که ایشی گوروی ژاپنی که سال هاست در خارج از کشور به زبان انگلیسی می تواند در اواخر دهه ۹۰ خورشیدی جایزه نوبل ادبیات را دریافت کرد. با درگذشت نجف دریابندری، فرهنگ و ادب و هنر ایران زمین یکی از بزرگان خود را از دست داد، متفکری که بی جایگزین می نماید.
آخر این که، آثار دریابندری، هم چون تمام بزرگان ادب و هنر، می توان به نقد و بررسی کشید و حتی گاهی به نقاط ضعف هم رسید، اما در نهایت مجموعه آثار او در خاطره تاریخی این سرزمین ماندگار خواهد بود.
تاریخ فلسفه غرب، بازنویس سلسله درسهایی است که راسل از ۱۹۴۰ تا ۱۹۴۳ در آمریکا داده بود و سپس در تابستان ۱۹۴۴ در انگلستان برای انتشار آماده شد. این کتاب پرخواننده‌ترین اثر راسل از کار درآمد و از زمان انتشار (۱۹۴۵) تا امروز همیشه در ردیف آثار پرفروش قرار داشته‌است؛ ولی اهل فن درباره ارزش آن اتفاق نظر ندارند. برخی آن را نمونه قوت تحلیل و روشنائی بیان می‌دانند. برخی نیز بر آنند که در تاریخ برداشت‌های شخصی و یک جانبه ای از متفکران و مکاتب فلسفی ترسیم شده‌اند که به عنوان تنها وسیله آشنایی با تاریخ تفکر اروپایی، می‌توانند بسیار گمراه‌کننده باشند.
کتاب در سه بخش کلی تنظیم شده‌است و به بررسی فلسفه هزاره اول قبل از میلاد تا اواسط قرن بستم میلادی پرداخته‌است. راسل چنان‌که در مقدمه کتابش آورده فقط از فلاسفه ای سخن گفته‌است که در نظرش دارای اهمیت بسیار بوده‌اند و در مورد همین فلاسفه نیز آن جزئیاتی را به میان آورده که اگر ضروری هم نبوده در توضیح مطلب به کار آمده‌است.