وقتی می میرم
وقتی می میرم
می‌خواهم که دست‌های تو روی چشم‌هایم باشد روشنی و ساقه‌ی گندمی دست‌های عاشق تو را می‌خواهم....

سروده : پابلو نرودا با اجرای :مهرداد محمدپور

 

 

وقتی می‌میرم
می‌خواهم که دست‌های تو روی چشم‌هایم باشد

روشنی و ساقه‌ی گندمی دست‌های عاشق تو را می‌خواهم

که یکبار دیگرطراوتشان را بر من ببارند

که صفای آنچه سرنوشت من را عوض کرد، حس کنم
می‌خواهم که تو زندگی کنی، حالی که من در انتظار تو ام، در خواب،

برای گوش‌های تو گوش سپردن می‌خواهم به صدای باد،

برای تو بوییدن عطر دریا را می‌خواهم، همان که هردو عاشق‌اش بودیم

و برای تو راه رفتنی می‌خواهم بر ماسه‌ها، همان جایی که با هم قدم زدیم
برای هر آنچه عاشق‌اش هستم، ادامه دادن به زندگی را می‌خواهم

و برای تو که عاشق‌ات هستم و ترانه‌ات را ورای هر چیزی سروده‌ام

برای تو، گل دادنی می‌خواهم، بوته‌ی گل،
تا برسی به هر آنچه که عشق من می‌خواهد برای تو،

تا که بگذرد سایه‌ی من از میان موهای تو،

تا که این همه را آنها دلیلی بدانند برای ترانه‌ام