فرهاد مهراد نامی آشناست. نامی که صدای خاص و آشنایش با چندین و چند ترانه در ذهن بسیاری از ما حک شده است؛ از «گنجشکک اشی مشی» گرفته تا «جمعه» و «وحدت» و …! او از خوانندگان صاحب نام راک ایرانی است که نخستین آلبوم راک اندرول انگلیسی ایران را منتشر کرد. آنچه که […]
فرهاد مهراد نامی آشناست. نامی که صدای خاص و آشنایش با چندین و چند ترانه در ذهن بسیاری از ما حک شده است؛ از «گنجشکک اشی مشی» گرفته تا «جمعه» و «وحدت» و …! او از خوانندگان صاحب نام راک ایرانی است که نخستین آلبوم راک اندرول انگلیسی ایران را منتشر کرد.
آنچه که او را از دیگر خوانندگان هم نسلش متمایز می کند، خواندن ترانه های اجتماعی است. این عنصر در مضامین تمامی ترانه های او کاملا به چشم می خورد و از این رو او را به عنوان یکی از اولین خوانندگان سیاسی ایران نیز می شناسند.
فرهاد اوایل دهه ۱۳۵۰ ترانه هایی با مضامین سیاسی، انتقادی می خواند و در زمستان ۱۳۵۷ نیز ترانه انقلابی «وحدت» را خواند، اما پس از انقلاب تا سال ۱۳۷۲ از ادامه کار منع شد. از سال ۱۳۷۸ بیماری اش شدت گرفت؛ او به بیماری هپاتیت سی مبتلا بود؛ در نتیجه عوارض کبدی ناشی از آن در خرداد ۱۳۸۱ برای درمان به لیل فرانسه رفت و در ۹ شهریور همان سال پس از مدتی اغما در بیمارستان، در سن ۵۹ سالگی درگذشت و در گورستان تیه پاریس به خاک سپرده شد.
از انگلیسی خواندن در کوچینی و دیگر محافل تهران همراه با گروه بلک کتس تا پیچیده شدن صدایش میان مردم مسیر چندان پیچیده ای را طی نکرد، هر چند که روزگار زیادی را پس از آن در ممنوعیت گذراند، می توان گفت در زمان محدودی که برای کار داشت، خودش و موسیقی که به آن باور داشت، کاری کردند کارستان.
او چندان برای مردم ایران شناخته شده نبود تا این که صدایش در فیلم سینمایی «رضا موتوری» ساخته مسعود کیمیایی شنیده شد. اسفندیار منفردزاده برای خواندن ترانه فیلم «رضا موتوری» دعوتش کرد و نتیجه کار هم بسیار موفق دز آب در آمد و در همین اولین قدم هم شرایط به گونه ای پیش رفت که موفقیت بزرگی برایش رقم بخورد. فرهاد که تا قبل از خواندن «رضا موتوری» به انگلیسی می خواند و صدایش از رادیو و تلویزیون هم پخش نمی شد تا مردم او را بشناسند، با خواندن این قطعه معروف شد.
صدای فرهاد یک صدای خوب به مفهوم کلاسیک نبود و با معیارهای سنتی یا حتی موسیقی عامه پسند آن دوران تفاوت داشت. صدای گرفته ای بود که اگر در شرایط عادی مردم آن زمان می شنیدند با خودشان می گفتند، این دیگر چه جور صدایی است؛ اما یک اتفاق خیلی مهم و شرایط تاریخی زمانه، همه چیز را به سمت و سویی برد که به قول معروف در و تخته خوب به هم چفت شوند و ابر و باد و مه و خورشید و فلک دست به دست هم بدهند تا فرهاد مسیر موفقیت را طی کند.
زمانی صدای این خواننده پخش و شنیده شد که انقلاب فرهنگی بزرگی در جهان در حال رخ دادن بود و نشانه هایی از آن هم از غرب وارد ایران شده بود؛ هیپیزم یکی از آنها بود؛ انقلاب فرهنگی که البته باید تاکید کرد از نگاه برخی جریانی ضد فرهنگی محسوب می شد و شورشی علیه سنت و معیارهای گذشته بود. اصولا شاخص اصلی این جریان فرهنگی دهن کجی به سنت ها بود. در این مسیر جوانان غربی به شرق توجه کردند و موج مسافرهایی که ذره ذره پیاده به هند و نپال می رفتند، باعث شد موسیقی روز ایران هم تحت تاثیر قرار بگیرد.
اوج این اتفاقات در ماه مه سال ۱۹۶۸ بود و بر همه دنیا هم تاثیر گذاشت. هر چند رسانه ها مانند امروز گسترش پیدا نکرده بودند، این توفان به ایران هم رسید و شاخص تحولاتی در عرصه فرهنگ شد. در این مسیر شاهد اتفاقاتی بودیم که از جمله آنها می توان به این اشاره کرد که روی موسیقی عامه پسند و حتی موسیقی پاپ کشورمان تاثیر گذاشتند. مهم ترین شاخص این تغییرها صدای فرهاد بود، صدایی که انگار مخالفت می کرد و از این رو مورد توجه قرار گرفت.