مائده مطهری زاده ارزش جنگلهای هیرکانی بر هیچکس پوشیده نیست. جنگلهای زیبای ۲۵ تا ۵۰ میلیون سالهای که به فسیلهای زنده در ایران شناخته میشوند و در گستره چند استان از سمنان و خراسان شمالی گرفته تا مازندران و گلستان و گیلان کشیده شدهاند. این جنگلهای زیبای کهن و ارزشمند در حالی پس از تلاشهای […]
مائده مطهری زاده
ارزش جنگلهای هیرکانی بر هیچکس پوشیده نیست.
جنگلهای زیبای ۲۵ تا ۵۰ میلیون سالهای که به فسیلهای زنده در ایران شناخته میشوند و در گستره چند استان از سمنان و خراسان شمالی گرفته تا مازندران و گلستان و گیلان کشیده شدهاند.
این جنگلهای زیبای کهن و ارزشمند در حالی پس از تلاشهای بسیار، در تاریخ ۱۴ تیر ۱۳۹۸ به عنوان بیست و چهارمین مورد از میراث تاریخی و طبیعی ایران در فهرست یونسکو جای گرفته است که متاسفانه از همان ابتدا، چشمان طمع بسیاری به سویش دوخته شده بود!
از دامدارانی که این جنگلها را با چراگاه طبیعی و دائمی دامهایشان اشتباه گرفته و درختان را قطع میکردند تا نور خورشید بر زمین جنگل بتابد و گوسفندهایشان از علفهای تازه روییده شده تغذیه کنند، تا ویلاسازان خوش سلیقه اما سنگدلی که سقف ویلاهای عظیمشان را بر روی جنازههای بیجان این درختان عَلَم کردند و البته قاچاقچیان بیرحم چوب که فکر نکردند با هر درختی که قطع میکنند، در واقع رشتهای از ریشههای زندگی خود و همنوعانشان را میبرند و دور میاندازند!
آنچه که بهانهای شد تا امروز به اهمیت نگهداری و پاسداشت جنگلهای هیرکانی بپردازیم، در واقع بیان خاطرهای از زبان یک جنگلبان در برنامه گفتگو محور محاکات از شبکه دو بود.
داستان زندگی پسری که به تازگی از سربازی برگشته بود و بدون داشتن هیچ شغل و درآمدی، به خواستگاری یکی از دختران روستای محل سکونتش میرود اما به صورت ناگهانی و در جریان آتشسوزی وسیع جنگلهای شمال در دی ماه سال ۸۹ مفتخر به پوشیدن لباس مقدس جنگلبانی و حفاظت از درختان جنگلی میشود.
دوراهی تقابل و تعامل با قاچاقچی چوب
ماجرا اینطور آغاز میشود که در جریان آتشسوزی فوقالذکر، از آنجا که او خود را آماده کمک به نیروهای منابع طبیعی برای اطفای حریق گسترده جنگلها میبیند، راهی میدان نبرد جنگلهای هیرکانی با آتش میشود و در اثنای کار، به پشتوانه آموزشهای نظامی در دوره سربازی، چنان جسارت و شجاعت و تدبیری در خاموش کردن آتش از خود نشان میدهد که او را که نیرویی کاملا تازهکار بود به عنوان یکی از سرگروهها در هدایت نیروهای اطفای حریق برمیگزینند.
او تا نزد رییس اداره منابع طبیعی شهرستان نیز میرود و نقاط قوت و ضعف را در اطفای حریق به وی متذکر میشود.
کار به جایی میرسد که در زمان جذب نیروهای جدید حفاظت و بهرهبرداری از جنگل، نام او را نیز به عنوان یکی از نیروها ثبت میکنند.
اما نقطه اوج این روایت، آنجاست که او پرده از هویت پدرزن محترم برمیدارد.
پدرزنی که برخلاف داماد جوان و جسورش که به تازگی لباس جنگلبانی به تن کرده است، از شکارچیان غیرمجاز و قاچاقچیان حرفهای چوب بوده و همین امر نیز سبب شد تا جوان، یک شب با پدرزن خود خلوت کرده و به او بگوید اگر جای او بود بر سر دوراهی حفظ و حراست از جنگل و تقابل با پدرزن و جادهصافکن بودن برای او کدامیک را انتخاب میکرد؟!
حقیقت این است که این جوان تنها فردی نیست که بر سر این دوراهی مهم و سرنوشتساز برای حفاظت از جنگلها قرار میگیرد؛ به ویژه در طول سالهای اخیر همزمان با عملیاتی و اجرایی شدن طرح تنفس جنگل و به دنبال اتمام قرارداد طرحهای جنگلداری و پایان کار نیروهای حفاظت و بهرهبرداری از جنگلهای شمال، بسیاری از همین نیروها که یک روز نان حلال بر سر سفره میبردند، به دلیل بیکار شدن و عدم چارهاندیشی دولت در جهت درنظر گرفتن شغل جایگزین برای آنها، در شرایطی که به راه و چاه جنگلها نیز به خوبی آشنا بودهاند، از نیروی حفاظتی به یک قاچاقچی حرفهای تبدیل شدند!
از همین رو بسیاری از کارشناسان مخالف با اجرایی شدن طرح تنفس، اصلاح قانون حفاظت و بهرهبرداری از جنگلهای شمال را گزینه بهتری برای صیانت از این عرصههای طبیعی ارزشمند میدانستند.
طرح زراعت چوب راهی برای خنثی کردن قاچاق چوب
اما از آنجا که وقتی چیزی در این کشور به قانون تبدیل میشود ولو در صورت ناکارآمد بودن و بدتر از آن، خسارتبار بودن دیگر به سختی ملغی میشود، دولت سعی کرد با طرح زراعت چوب به جنگِ قاچاقچیان چوب برود.
آنچنانکه در گزارش سیمای گلستان نیز به آن اشاره شد، برخی از قاچاقچیان چوب، درختی مانند توسکا را که ارزش ریالی آن به حدود ۴ میلیون تومان میرسد با قیمت نازلی بالغ بر ۵۰۰ تا ۶۰۰ هزار تومان به فروش میرسانند.
براساس این گزارش، تنها در سه ماهه اول سال ۱۴۰۰، ۸۷ پرونده قاچاق چوب، به ارزش ۳ و نیم میلیارد ریال در مراجع قضایی علیه قاچاقچیان چوب تشکیل شد و طی ده سال اخیر نیز دستاندازیها به درختان جنگلی سبب شد تا موجودی چوب جنگلها از ۳۰۰ متر مکعب به ۲۰۰ متر مکعب در هر هکتار برسد.
یکی از مسوولان منابع طبیعی گلستان، طی گفتوگویی با اشاره به اهمیت حفظ جنگلهای هیرکانی، از رونق طرح زراعت چوب در استان به عنوان تنها راه حفظ این عرصههای ارزشمند و همچنین تامین مواد اولیه مورد نیاز کارخانجات سلولزی برشمرد.
بر پایه این گزارش، در سال ۹۹، ۵۵۰ هکتار و در سال ۱۴۰۰ نیز ۱۱۰۰ هکتار از اراضی این استان به کاشت درختانی همچون صنوبر و اکالیپتوس اختصاص یافت.
گفتنی ست در زراعت چوب، سالیانه بین ۲۰ تا ۳۰ مترمکعب چوب برداشت میشود که در سال ۱۰۰ میلیون تومان درآمدزایی برای کشاورزان به دنبال دارد.
استان گلستان در قالب یک برنامه ۵ ساله زراعت چوب در نظر دارد ۲ هزار و ۴۰۰ هکتار از اراضی شیبدار و کم بازده را به زراعت چوب اختصاص دهد.
همچنین براساس برآوردها، سالانه تا سقف ۱۶ میلیون مترمکعب چوب در کشور موردنیاز است که تنها دو میلیون مترمکعب آن از خارج از کشور وارد و مابقی از طرحهای بهرهبرداری از جنگل یا برداشتهای غیرمجاز تامین میشود.
به گفته یکی از فعالان این عرصه، زمینهایی که برای کشت و زرع مساعد نیستند، میتوانند در راستای کاشت درخت به کار گیری شوند.
یکی از کشاورزان در همین زمینه میگوید: در هر هکتاری توان کاشتِ ۱۰۰ هزار نهال وجود دارد که میتوان به فاصله یک متر و نیم تا دو متر غرس کرد و آخر سال هم شرکتهای طرف قرارداد منابع طبیعی میآیند و خودشان چوبها را برداشت میکنند و در اسفندماه که هیچ کشاورزی آه در بساط ندارد جیب آنها پرپول میشود.
به این ترتیب، حتی آنها که تا پیش از این، در مسیر قطع درختان جنگلی قدم برمیداشتند، اکنون میتوانند با کاشت درخت، هم خودشان به درآمدزایی مکفی برسند و هم مسیر اشتغالزایی را برای دیگران فراهم کنند.