تو کیستی ؟
تو کیستی ؟

تو کیستی؟ سروده: فریدون مشیری، با اجرای: مهرداد محمدپور   تو كیستی، كه من اینگونه بی تو بی‌تابم؟ شب از هجوم خیالت نمی‌برد خواب تو چیستی، كه من از موج هر تبسم تو به‌سان قایق، سرگشته، روی گردابم!   تو در كدام سحر، بر كدام اسب سپید؟ تو را كدام خدا؟ تو از كدام جهان؟ […]

تو کیستی؟ سروده: فریدون مشیری، با اجرای: مهرداد محمدپور

 

تو كیستی، كه من اینگونه بی تو بی‌تابم؟
شب از هجوم خیالت نمی‌برد خواب
تو چیستی، كه من از موج هر تبسم تو
به‌سان قایق، سرگشته، روی گردابم!

 

تو در كدام سحر، بر كدام اسب سپید؟
تو را كدام خدا؟
تو از كدام جهان؟
تو در كدام كرانه، تو از كدام صدف؟
تو در كدام چمن، همره كدام نسیم؟
تو از كدام سبو؟

 

من از كجا سر راه تو آمدم ناگاه!
چه كرد با دل من آن نگاه شیرین، آه!
مدام پیش نگاهی، مدام پیش نگاه!
كدام نشئه دویده است از تو در تن من؟

 

كه ذره‌های وجودم تو را كه می‌بینند،
به رقص می‌آیند،
سرود می‌خوانند!

 

چه آرزوی محالی است زیستن با تو
مرا همین بگذارند یك سخن با تو
به من بگو كه مرا از دهان شیر بگیر!

به من بگو كه برو در دهان شیر بمیر!

 

بگو برو جگر كوه قاف را بشكاف!
ستاره‌ها را از آسمان بیار به زیر؟
تو را به هر چه تو گویی، به دوستی سوگند

هر آنچه خواهی از من بخواه، صبر مخواه
كه صبر، راه درازی به مرگ پیوسته است

تو آرزوی بلندی و دست من کوتاه

تو دوردست امیدی و پای من خسته است

همه وجود تو مهر است و جان من محروم

چراغ چشم تو سبز است و راه من بسته است.