یک دهه پیش در چنین روزهایی، حداقل دستمزد ۶۰۹ هزار تومان تعیین شد؛ در فروردین ماه سال ۱۳۹۳، این رقم در حالی تعیین شد که قیمت ارز در آن زمان ۳ هزار و ۱۸ تومان بود؛ به عبارتی هر کارگر ایرانی در حداقلیترین حالت ممکن ۲۰۱ دلار درآمد داشت.
این روزها در حالی حداقل دستمزد ۹ میلیون و ۴۶۶ هزار تومانی، به اسم افزایش حداقل دستمزد سرتیتر اخبار میشود که در واقع حداقل دستمزد کارگر ایرانی در یک دهه گذشته ۵۵ دلار و یا ۳ میلیون و ۵۴۷ هزار تومان کاهش پیدا کردهاست. اگر میانگین قیمت ارز را در روزهای اخیر ۶۰ هزار تومان در نظر بگیریم؛ یک کارگر برای داشتن حداقل دستمزد سال ۱۳۹۳ در سال جاری باید ۱۲ میلیون دریافتی داشته باشد.
از سوی دیگر حداقل دستمزد در ترکیه ۵۶۰ دلار، در عراق ۲۶۰ دلار، در کویت ۳۲۷ دلار، در عربستان سعودی ۸۰۰ دلار، در عمان ۸۳۹ دلار، در امارات ۴۰۸ دلار، در قطر ۴۹۳ دلار، در بحرین ۷۹۰ دلار و در اذربایجان ۲۰۰ دلار است؛ براین اساس حداقل دستمزد در ایران و در بین کشورهای منطقه در پایینترین حد قرار دارد.
به این معضلات باید گرفتاری های جدیدی نظیر افزایش سن بازنشستگی را هم اضافه کرد. اگر افزایش سن و سابقه بازنشستگی با توجه به افزایش امید به زندگی همچون کشورهای اروپایی است باید سایر فاکتورها و شاخصها مانند بیمه، آموزش، بهداشت و… نیز بر اساس معیارهای این کشورها باشد. آیا روابط کار ما همچون کشورهای اروپایی است؟ آیا مبلغ پرداختی به بازنشستگان مانند آنها انجام میشود؟
افزایش سن بازنشستگی برای اين است که دولت میخواهد ناترازی اقتصادی را با افزایش سن و سابقه شاغلان تراز کند در حالی که برای خروج از وضعیت فعلی صندوق تأمین اجتماعی دولت باید بدهی خود را به این صندوق بپردازد.
همچنین سالهای زیادی است که عدد دستمزد و سبد معیشت باهم برابری نکرده است. به همین دلیل به طور مثال اگر تورم ۴۵ درصد است، برای تعیین دستمزد روی ۲۰ درصد چانه زنی میشود. چون امنیت شغلی پایین است، قدرت تشکلها برای چانه زنی کاهش مییابد.به دلیل پایین بودن حداقل دستمزد، با وجود نیازی که واحدهای صنعتی به نیروی کار دارند، مشاهده میکنیم که کارگران سرکار نمیروند و به سمت مشاغل کاذب میروند تا بتوانند از پس هزینههای زندگی بربیاید، به عبارتی کارگر دچار پدیده بیکاری ارادی میشود.
به گفته خرمی يکی ازفعالين شناخته شده کارگری، از ابتدای دهه ۹۰ شمسی، شوکهای پیدرپی اقتصاد، تامین بیدغدغهی مسکن و خانهدار شدن را از کارگران گرفت؛ «خانهدار شدن» سالهاست که یک رویاست، حالا خرید یک خودروی ساده هم برای کارگران رویاست؛ «پرایددار شدن» رویایی است که به این سادگیها با کار کردن و عرق ریختن، محقق نمیشود.
«پرایددار شدن، رویایی بسیار دور از دسترس است»؛ این گزاره با نگاهی به قیمتهای بازار، خیلی ساده قابل اثبات است. براساس جدول قیمتهای پراید در ۲۶ فروردینماه، ارزانترین نوع این خودرو، پراید هاچبک است که ۲۱۳ میلیون تومان در بازار قیمت دارد. فرض بگیریم یک کارگر حداقلبگیر با احتساب مزایای مزدی همه شمول، به طور متوسط ۱۱ میلیون تومان حقوق میگیرد. قیمت یک پراید هاچبک در بازار، ۱۹.۳۶ برابر دستمزد ماهانه این کارگر است؛ به عبارت سادهتر، یک کارگر حداقلبگیر با ماهی ۱۱ میلیون تومان حقوق، باید بیش از یک سال و نیم، به طور دقیق ۱۹ ماه تمام، کار کند، ریالی خرج نکند، غذا نخورد، فرزندش را به مدرسه نفرستد، بیمار نشود و کرایه خانه ندهد، در واقع کل درآمد ماهانهاش را در یک حساب بانکی ذخیره کند تا بعد از ۱۹ ماه بتواند پراید هاچبک بخرد! آنهم فقط به این شرط که بعد از گذشت ۱۹ ماه، قیمت پراید هاچبک همان ۲۱۳ میلیون تومان باقی مانده باشد و گرانتر نشود!
به این ترتیب، وقتی زمان انتظار برای خرید سادهترین نوع پراید به ۱۹ ماه رسیده است، کارگران چطور میتوانند صاحب یک خودروی شخصی شوند؛ وقتی نمیتوان یک پراید ساده خرید، چطور میشود انتظارِ خانهدار شدن داشت، زندگی کردن اساساً چگونه ممکن است؟رسیده است، کارگران چطور میتوانند صاحب یک خودروی شخصی شوند؛ وقتی نمیتوان یک پراید ساده خرید، چطور میشود انتظارِ خانهدار شدن داشت، زندگی کردن اساساً چگونه ممکن است؟
- نویسنده : ملیحه منوری ـ سردبیر