آدم‌ها را نمی‌شود بازتولید کرد
آدم‌ها را نمی‌شود بازتولید کرد

  مهدی یزدانی‌خرم / دوستی ما با این جمله شروع شد: « آقا یک کتاب فوق‌العاده‌ای‌ست از سایمون کوپر که ترجمه‌اش داره تموم می‌شه و می‌خواهم بدهم نشر چشمه». از آن روز تا همین حالا آن صدا که امشب تبدیل شد به نمادین‌ترین «صدای» این سال‌ها در گوش‌ام است. شخصی به نامِ فروغی که بر […]

 

مهدی یزدانی‌خرم /

دوستی ما با این جمله شروع شد: « آقا یک کتاب فوق‌العاده‌ای‌ست از سایمون کوپر که ترجمه‌اش داره تموم می‌شه و می‌خواهم بدهم نشر چشمه». از آن روز تا همین حالا آن صدا که امشب تبدیل شد به نمادین‌ترین «صدای» این سال‌ها در گوش‌ام است. شخصی به نامِ فروغی که بر عادل دستِ تطاول گشود فارغ از علایق فوتبالی دید که دیگر چون «برادر بزرگ‌ِ» اورول نمی‌تواند کاری از پیش ببرد. چون دقیقن فوتبال علیهِ دشمن شد و صدای عادل و آن لرزش‌اش حکایتی‌ست که آدم‌هایی چون فروغی درکی از آن ندارند. عادل مترادفِ صداست. صدایی که چند دهه است در حافظه‌ی بخش مهمی از مردم ایران می‌چرخد. برای همین حبس و تصغیرش بی‌نهایت سخت و بی‌فایده است. عادل در این مدت که بَدل‌های جعلی برای او عَلَم کردند سکوت کرد. هر وقت می‌دیدم‌اش بیش از پیش غمگین می‌شدم چه او دیوانه‌ی روایتِ فوتبال است ولی این صبر چنین نتیجه‌ای شگفت داشت. فروریختنِ هیمنه‌ی پوشالی یک سازمانِ عریضِ بی‌مصرف که از یک صدا شکست خورد. از صبح سایت‌های مضحک سعی کردند بگویند که این کار ای‌اف‌سی در راستای بنگاه‌های شرط‌بندی‌ست و… اراجیفی که همیشه به عنوان کشف تحویل مردم می‌دهند! اما صدا و حامیان آبی و سرخ و حتا غیرفوتبالی‌اش نشان دادند خانه‌شان از پای‌بست ویران است. امروز به فراخور کار چند جا رفتم و از همه جا صدای عادل می‌آمد. از کتاب‌فروشی‌ها، دکان‌های بقالی، یک کافه و ماشین‌هایی که کنار زده بودند. صدا هویتی شد برای عادل و این چیزی بود که حذف‌کننده‌گان‌اش آن را نفهمیدند یا گمان کردند می‌توانند «بازتولیدش» کنند. کاری که همیشه کرده‌اند. از بازتولیدِ انواع برنامه‌های سرگرم‌کننده تا موزیک و سریال‌های کپی‌شده. اما آدم‌ها را نمی‌شود بازتولید کرد. سال‌هاست انواع نویسنده‌گان سفارشی‌نویس معرفی می‌شوند که مجموع آثارشان قدرت و نفوذ یک رمان متوسطِ احمد محمود یا رضا براهنی را ندارد. اما در قصه‌ی عادل این رویه کاملن شکست خورد. گمان کردند می‌توانند با استفاده از زمان او را پاک کنند و فراموش. و با افزودن به رنگ و لعابی شبیه آن چیزی که خودِ او ساخته بود بگویند «همه چیز رو‌ به راه» است، که نبود. آن‌که حذف شد امثال مدیرانِ بی‌کفایتی بودند که از «صدا» درکی نداشتند و گمان می‌کردند «تصویر» است که آدم‌ها را زنده نگه می‌دارد. اما این صدا چه در سکوتِ طولانی و چه ظهورش بعد مدت‌ها نشان داد که چه‌گونه توانسته برای خود هویتی فراتر از یک کارمندِ بله‌قربان‌گو بسازد که میثاق‌اش بودن باشد ولو به هر خفتی. صدای عادل و بیان‌اش نشان داد «فوتبال علیه دشمن» است…