آقای شکوری راد در کنگره اخیر حزب اتحاد ملت از «توفان پرسشگری» در جامعه صحبت کردند. به نظر شما به عنوان یک جامعه شناس اصلی ترین پرسش های موجود در جامعه به خصوص در ذهن نسل جوان چیست؟ به نظر من ما بیش از پرسش با مساله و مشکل مواجه هستیم. میدانید که مشکل – […]
آقای شکوری راد در کنگره اخیر حزب اتحاد ملت از «توفان پرسشگری» در جامعه صحبت کردند. به نظر شما به عنوان یک جامعه شناس اصلی ترین پرسش های موجود در جامعه به خصوص در ذهن نسل جوان چیست؟
به نظر من ما بیش از پرسش با مساله و مشکل مواجه هستیم. میدانید که مشکل – problem – با سوال – question – تفاوت دارد. سوال یک مقوله شناختی است و حتی می گویند اگر کسی سوال را خوب بفهمد نیمی از جواب را یافته است. متاسفانه سوالات در جامعه ما کاملا مشخص نیست و در عوض با مسائل و مشکلات بسیاری مواجه هستیم.
مهم ترین مسائل موجود چیست؟
مهم ترین مساله قدرت است و از آنجایی که در کشور ما یک نظام حکومتی دینی حاکم است اصلی ترین مسائل حول محور رابطه دین با موضوعات فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی ، سیاسی و … می گردد.
مصداقی تر صحبت کنیم. دقیقا چه موضوعاتی ذهن جامعه را درگیر کرده است؟
اشرافیت را مثال می زنم. جامعه، اشرافیت، رانت خواری یا بورژوازی تجاری را در یک نظام دینی مشاهده می کند و این امر یک نظام دینی را با بحران مشروعیت مواجه می کند.
جامعه ، اشرافیت، رانت خواری یا بورژوازی تجاری را در یک نظام دینی مشاهده می کند و این امر یک نظام دینی را با بحران مشروعیت مواجه می کند.
مثال های بسیار دیگری نیز وجود دارد. مثلا رابطه دین با ساختار اجتماعی و ارزشی یکی از مسائل مهم در جامعه امروز است. بسیاری از مشکلات کنونی جوانان ناشی از حل نشدن مشکلات آنان در بخش نیازهای جنسی است. با توجه به رسانه های موجود و افزایش سطح سواد جامعه خودآگاهی نسبت به نیازهای جنسی– به خصوص در خانم ها- بالا رفته است. سوال نسل جدید این است که رابطه این نیاز با حکومت دینی موجود چیست؟ ما اما به جای پاسخگویی و حل این مساله هر جا گیر می کنیم یک گشت ارشاد ایجاد می کند.
به طور کلی معتقدم که پرسش گری های فعلی بنیادین و پیرامون رابطه دین با موضوعات مختلف از جمله غریزه، سیاست، اقتصاد و … است.
در مورد غریزه و اقتصاد مثال زدید. به مصداق های اجتماعی و سیاسی تر بپردازیم.
رسانه را مثال می زنم. الان کتاب به عنوان رسانه سنتی با ورود رسانه های اجتماعی و دیجیتالی با بحران مواجه شده است. در ادامه این بحران می بینیم که دانشگاه های ما با رکود شدید مواجه هستند. در حقیقت دانش به معنای حافظه ای خود در دنیا از بین رفته چون رسانه ها جای آن را گرفته اند. متاسفانه شاهدیم که در کشور ما دولت در مواجه با این مساله هیچ کار قابل توجهی نمیکند. حتی برعکس ما مدام با رسانه های جدید می جنگنیم و به دنبال فیلترینگ هستیم.
شما معتقدید که این رویه به تشدید به مسائل دامن می زند؟
بله، مدام اشتباه می کنیم و نهایتا نیز شکست می خوریم و عقب می نشینیم. قبلا هم با رادیو، ویدئو، سی دی، ماهواره و … جنگیده و شکست خورده بودیم. بحث رسانه یکی از جدی ترین مسائل موجود است زیرا این رسانه های جدید نسل ساز هستند. نسل جوان با این رسانه ها بزرگ می شود. حتی بچه های سه چهار ساله با موبایل و تبلت بازی میکند. مقصودم این است که دولت با مقابله با رسانه های جدید عملا با نسل می جنگد.
در عرصه سیاست خارجی کدام مساله موجود را از همه مهم تر می دانید؟
رابطه با غرب. بالاخره غرب تمدن مسلط امروز در جهان است. بنیانی ترین بخش این تمدن تکنولوژی است و تکنولوژی غرب بر جهان حاکم است. از سوی دیگر ساختارهای سیاسی، اجتماعی و … تمدن غرب به واسطه همان تکنولوژی روی ما تسلط پیدا می کند. مساله اما زمانی ایجاد می شود که ما به شعار «مرگ بر آمریکا» اکتفا می کنیم و اصلا دنبال آمریکا شناسی نمی رویم. در حالی که آمریکا امروز مرکز اقتصاد جهانی، رسانه های اجتماعی و دیجیتال جهانی و … است. مشکل ما این است که دنبال دشمن شناسی نمی رویم. شناخت آمریکا و غرب جایی در درس های ما ندارد. اول میگوییم مرگ بر آمریکا و بعد می پرسیم دولت آمریکا یا ملت آمریکا. پاسخ این است که دولت آمریکا. مگر دولت از ملت جدا است؟ مگر دولت از ملت تشکیل نمی شود؟ مرگ ترامپ از همان ملت و بخشی از آن ملت همفکر ترامپ نیستند؟ پس به جای این شعارها باید آمریکا را شناخت. با این شیوه اصلا نمی توان عمل کرد. دانشگاه های ما باید به آمریکا شناسی و نحوه برخورد با آمریکا کار کنند. حوزه های علمیه باید شاخص های اسلام آمریکایی را مشخص کند. ما هیچ یک از این کارها را نمی کنیم و این طور به مشکل دامن می زنیم.
به مسائل اصلی اشاره کردید؛ فکر می کنید ادامه رویه بی توجهی به این مسائل و عدم پاسخگویی به پرسش های جامعه چه پیامدی خواهد داشت؟ بیشترین آسیب از این وضعیت متوجه کیست؟
نسل آینده که باید خلاقیت داشته باشد و مملکت را بسازد و جلو برود. تا زمانی که به سوالات جامعه پاسخ داده نشود و تا زمانی که مسائل در ابهام بماند؛ جامعه دچار درون گرایی و افسردگی می شود. همین افزایش آمار خودکشی یکی از پیامدهای جدی این وضعیت است. بچه دبیرستانی داریم که خود را از طبقه سوم به پایین می اندازد. در همین دانشگاه دختر داریم که برای تامین مواد مخدر خود تن فروشی می کند. همه این ها نشان می دهد که نسل آینده به سوی افسردگی می رود.
یعنی آسیب های اجتماعی موجود را ناشی بی پاسخ ماندن پرسش ها و حل نشدن مسائل جامعه می دانید؟
بله، برخورد غیر عقلانی و غیرعلمی با موضوعات جامعه این وضعیت را ایجاد می کند. در جامعه ما به دانش نیز اهمیتی داده نمی شود. توجه داشته باشید که جامعه امروز جهان یک جامعه ایده محور است. چین ، ژاپن و همه دنیا در حال ایده پروری هستند و رسانه های جدید جهان را به سوی ایده پروری می پردازند لذا کسانی که با رسانه های بی مرز و بی کنترل امروزی می جنگند خود را خسته و زمان و امکانات را از دست می دهند.
شما اراده ای برای خروج از این وضعیت مشاهده می کنید؟ به بهبود اوضاع امیدوار هستید؟
نه اصلا. آموزش و پرورش ما حافظه محور است و رسانه دیجیتال این سیستم را نابود کرده است. رسانه دیجیتال از نظر قدرت پردازش حافظه ای فراتر از انسان است. خود وزیر آموزش و پرورش می گوید که این کتاب ها زیاد است. صد سال است که رشته های ریاضی فیزیک، علوم تجربی و … را به همین شکل آموزش میدهیم و ادامه این روش در دنیای امروز مسخره است.
حالا که اینقدر از اصلاح شرایط ناامید هستید، بفرماید ادامه وضعیت بعد از مرحله بحران ها و آسیب های اجتماعی به کجا می رسد؟
خیلی وحشتناکتر از این حرف ها خواهد بود. حتما بحران های عمیق تر و فراگیرتری بروز خواهد کرد. مساله عقب ماندگی نیست ما به پس رفتگی دچار خواهیم شد. تکنولوژی به شدت خود را ارتقا میدهد و دانشگاه رفتن بی معنا می شود. الان طوری شده است که بچه ها در دانشگاه های خوب درس نمی خوانند و دچار بحران های روانی شدند.
من فکر میکنم که همجنس گرایی در آینده به شدت رواج می یابد زیرا بعد عاطفی در جامعه به شدت نقصان می یابد.
خانه آخر این افزایش و انباشت بحران ها کجاست؟
فروپاشی اجتماعی شدید که قطعا تهدیدات خطرناک سیاسی و امنیتی را به دنبال دارد. این مسائل به هیچ وجه تعارف ندارد. شما بگویید وقتی سی درصد جامعه معتاد باشد یا ایدز در جامعه ۵۰ درصد رشد پیدا کرده باشد، چه کار می توان کرد؟! همین قدر انحطاط برای فروپاشی کافی است.
پس به اعتقاد شما روشن کردن فلسفه جامعه آینده و آموزش بر مبنای آن راه نجات است.
بله، اولین قدم برای حل مساله تعریف مساله آن است. الان سوالات جامعه ما تعریف نشده است. مسائل کلانی وجود دارد که می توان سه ، چهار ساعت در مورد آن صحبت کرد اما مجموعه سوالات مشخص نیست. برای همین هم با مشکل مواجه هستیم. این مشکل همه به لایه کل نخبگان حاکمیتی برمی گردد. شما نگاه کنید که الان در ایران پیرمردها حکومت می کنند و رها هم نمی کنند و بروند. اصلا جوان متهم است و هیات حاکمه از جوانان می ترسد. این ترس از جوانان همان ترس از آینده است. در حالی که در غرب این طور نیست. مثلا مکرون الان به عنوان یک جوان بسیار پرکار ، خوب کار می کند و در حال نجات دادن جامعه فرانسه است. اما ما از نسل جوان میترسیم و اجازه چرخش نخبگان نمی دهیم.
جامعه امروز را یک جامعه فروپاشیده می دانید؟
شما به رشد سریع ایجاد شده و رتبه اول شدن در همه چیز در خاورمیانه نگاه کنید. چه نتیجه ای داشت؟ فروپاشی خانواده. افزایش فساد. مثلا فساد اقتصادی کلان. کار به جایی رسیده که بلافاصله اعدام می کنیم و مردم هم از این اعدام ها خوششان نمی آید. نه کسی از اعدام مه آفرید خوشحال شد و نه از اعدام مظلومین. اتفاقا مظلوم هم به نظر می رسد. به هر کس می رسیم میگوید چرا اعدام کردند، مگر او مقصر بود. او هم همان کاری را می کرد که دیگران می کردند. فروپاشی اجتماعی همین است که هر کس را اعدام می کنید یکی دیگر جای او را می گیرد.
فروپاشی اجتماعی همین است که صدا و سیما دیگر مرجعیت ندارد. یک سری افراد تکراری در صدا و سیما هستند و این همه متفکر و متخصص موجود در کشور به این رسانه اهمیتی نمی دهند. این ساختار نشانه فروپاشی اجتماعی است.
در چنین شرایطی، برقرار بودن امنیت چقدر مردم را حفظ می کند؟
ایران یک کشور با تمدن است. بعد از بحران مشروطه ،جنگ جهانی اول و حتی حمله مغول هم این مردم سر برآورده اند. مشکل این است که نظام حاکمیتی همیشه از مردم عقب تر است. همین عقب تر بودن هم باعث می شود که مشروعیت از دست می رود و مردم دوباره آن را ایجاد می کند. این انقلاب را مردم کردند نه نهادهای حاکمیتی. خود مردم بودند که جنگیدند و شهید دادند . بنابراین در شرایط مقتضی بار دیگر نیز این کار می کنند زیرا کشورشان به آن نیاز دارد. مشکل امروز عقب ماندگی نظام حاکمیتی از مردم است. عقب ماندگی در فهم تکنولوژی، در سوالات جامعه و … بنابراین راهی نیست غیر از اینکه نظام حاکمیتی خود را بالا بکشد و برای نسل ها و گفتمان های جدید راه باز کند. تنها در این صورت است که نظام می تواند جلو برود و موفق بشود.