به موجب توافقهايى كه پس از جنگ جهاني دوم بين چهار دولت اشغال كننده آلمان صورت گرفت، آلمان بين اين چهار دولت تقسيم شد و برلين پايتخت آلمان نيز با اينكه در وسط منطقه اشغالي شوروي واقع بود، در اختيار چهار دولت شوروي، فرانسه، انگلستان و امريكا قرار گرفت. اما پس از چندي، […]
به موجب توافقهايى كه پس از جنگ جهاني دوم بين چهار دولت اشغال كننده آلمان صورت گرفت، آلمان بين اين چهار دولت تقسيم شد و برلين پايتخت آلمان نيز با اينكه در وسط منطقه اشغالي شوروي واقع بود، در اختيار چهار دولت شوروي، فرانسه، انگلستان و امريكا قرار گرفت. اما پس از چندي، اتحاد جماهير شوروي با هدف خارج كردن نيروهاي نظامي غرب از آلمان شرقي، شهر برلين را محاصره كرد و كليه راههاي زميني و آبي منتهي به آن را بست. استدلال استالين اين بود كه اگر غرب خواستار تشكيل كشور آلمان غربي است، لازم نيست به حضور خود در آلمان شرقي ادامه دهد. اما استدلال ميكرد كه چون چكسلواكي در دست شوروي است و نروژ نيز در معرض خطر قرار دارد، بنابراين اگر سه دولت ديگر، از آلمان شرقي و برلين عقبنشيني كنند، به معناي سقوط آلمان غربي خواهد بود. لذا هاري ترومن، رئيس جمهور وقت امريكا تصميم گرفت محاصره برلين را بشكند. در اين ميان، شوراي امنيت ملي امريكا نيز با هدف جنگ مقابله با شوروي، دو گروه از بمبافكنهاي خود را كه حامل بمبهاي هستهاي بودند، به انگلستان اعزام كرد. در اين ميان، پيمان آتلانتيك شمالي، ناتو در چهارم آوريل ۱۹۴۹م تشكيل شد و امريكا با شكستن محاصره برلين، تا آستانه جنگ با شوروي پيش رفت. ادامه اين بحران در نهايت به تقسيم برلين به دو قسمت شرقي و غربي در دوازدهم مه ۱۹۴۹م انجاميد. از ديگر پيامدهاي اين بحران، تقسيم آلمان به دو كشور آلمان غربي در ۲۳ مه و آلمان شرقي در ۷ اكتبر آن سال بود. در اين ميان هر چند برلين بين شوروي و سه دولت ديگر به دو قسمت تقسيم گرديد ولي با ساخت ديوار معروف برلين در ۱۷ اوت ۱۹۶۱م، جدايي شرق و غرب بيش از پيش شدت گرفت. برلين تا سال ۱۹۸۹م همچنان دو نيمه بود و در نهايت در نهم نوامبر اين سال، باتخريب ديوار برلين، پايتخت آلمان يكپارچگي خود را به دست آورد.
از سیم خاردار تا بتن
اقتصاد آلمان شرقی پس از جنگ با کمک شوروی پاگرفت و در جهت صنعت اتحادجماهیرشوروی به کار گرفته شد. با خروج بخش زیادی از نیروی کار و اقشار مختلف، اقتصاد آلمان در تنگنا قرار گرفت. برای جلوگیری از این مهاجرتها، قوانین سختگیرانه عبور و مرور و همچنین استقرار سیمهای خاردار به طول مرز دو کشور آغاز شد. به دستور نیکیتا خروشچف، رهبر اتحاد جماهیر شوروی با ساخت دیوار برلین در شهر برلین پایتخت «رایش سوم» در ۱۳ اوت ۱۹۶۱ جداسازی عینی و عملی دو آلمان به اوج خود رسید. دیوار به طول ۱۵۵ کیلومتر و به ارتفاع ۳ متر بود.
این دیوار تا سال ۱۹۸۹ شهر برلین را به دو منطقهی شرقی و غربی تقسیم کرده و اصلیترین سمبل جنگ سرد بود که به پرده آهنین شهرت یافت. در جهت ساخت دیوار ۹۷ مورد خیابانهای شهری برلین در جهت شرقی-غربی و ۹۵ مورد مسیرهای بیرون شهری بین برلین غربی و سایر مناطق آلمان شرقی بسته شد. در ۲۰ سپتامبر ۱۹۶۱، کار ساخت حصار موازی با فاصلهای در حدود ۹۱ متر از سوی هر دو آلمان آغاز شد. تمام خانههایی که در فاصلهی بین این دو حصار قرار داشتند، تخریب شدند. مرحله آخر ساخت دیوار در سال ۱۹۷۵ آغاز و در آن از ۴۵ هزار قطعه بتنی مقاوم شده به ارتفاع سه و نیم متر و عرض یک و نیم متر استفاده شد. «دیواری که به قول کندی راهحل چندان مناسبی به حساب نمیآمد اما به مراتب بهتر از جنگ است».
به رسمیت شناخته شدن دو آلمان
در پاییز سال ۱۹۷۳، جمهوری فدرال آلمان و جمهوری دموکراتیک آلمان به عضویت سازمان ملل متحد درآمدند. ضمن اینکه طی مراسم خاصی، اعضای سازمان ملل، هر دو آلمان را مورد شناسایی قرار دادند، هر دو آلمان نیز یکدیگر را به رسمیت شناختند. این عمل چشمانداز وحدت مجدد هر دو آلمان را دستکم در کوتاهمدت از نظرها دور داشت. این در حالی است که حکومتهای هر دو آلمان همواره در قوانین و طرحهای بلندمدت خود بر اتحاد مجدد آلمان تاکید داشتند.
طبق مطالعات و گزارشات رسمی بیش از ۱۲۵ نفر در جریان فرار از دیوار در طی سالهای استقرار آن در سالهای ۱۹۶۱ تا ۱۹۸۹ جان خود را از دست دادند و در حدود ۲۰۰ نفر نیز طی اقدام به فرار مجروح شدند. در همان سال نخست ۴۱ آلمانی در حین فرار به غرب کشته شدند. همچنین در این سالها بیش از ۵۰۰۰ نفر توانسته بودند از برلین شرقی به برلین غربی فرار کنند. با وجود اینکه کیفیت زندگی در برلین شرقی در صدر همه کشورهای اروپای شرقی قرار گرفت و آمار فرارها کاهش یافت، بسیاری از خانوادههای آلمانی در تمام طول سالهای پابرجایی دیوار برلین هرگز نتوانستند یکدیگر را ملاقات کنند. «در سال ۱۹۴۵ ماموران پلیس در یکی از قصابیهای شهر رورِ آلمان مقدار زیادی گوشت انسان پیدا کردند.
آلمان کشوری شکستخورده بود، ویرانه ها، پناهندگان و مردمی اسیر یأس و ناامیدی روزافزون. کارخانه های آلمان که زمانی کشور صنعتی بزرگی محسوب میشد دست از کار کشیده بودند. تولیدات کشاورزی کفاف سیر کردن شکم مردم را نمیداد. جمعیتی که با ورود ۱۶ میلیون آلمانی از اروپای شرقی دائم بر تعداد آن افزوده میشد. مغازهها به جز حداقل جیره معین چیزی برای عرضه نداشتند و در خرابه هایی که اکثر مردم به آن خانه میگفتند، چندان خبری از آسایش خیال نبود. پول رایج قبلی ارزشی نداشت و اکثر معامله ها با سیگارهای آمریکایی انجام میگرفت».