محمد هدایتی / کوندرا جایی گفته است که «واقعیت از تکرارِ خود به هیچ روی شرمسار نیست، اما تفکر همیشه در مواجهه با تکرارِ واقعیت کارش با سکوت به پایان می رسد». کمی به این «سکوت» فکر کنیم و مختصاتش. شاید داستانِ عادی یا همه گیر شدنِ شر باشد و ناتوانی زبان در گفتن از […]
محمد هدایتی /
کوندرا جایی گفته است که «واقعیت از تکرارِ خود به هیچ روی شرمسار نیست، اما تفکر همیشه در مواجهه با تکرارِ واقعیت کارش با سکوت به پایان می رسد». کمی به این «سکوت» فکر کنیم و مختصاتش. شاید داستانِ عادی یا همه گیر شدنِ شر باشد و ناتوانی زبان در گفتن از آن. شاید تحلیل رفتنِ قوای ذهنیِ آدم هاست، تا جایی که دیگر توان اندیشیدن به واقعیت را ندارند و به نظاره گرانی منفعل بدل می شوند. سکوت در اینجا، نه انتخابی شخصی و آگاهانه، که محصولی اجتماعی است ناشی از یک وضعیت.
کوندرا از نوعی دریدگیِ واقعیت هم صحبت می کند. واقعیت کارش را می کند، دائم خودش را روی سوژه ها هوار می کند. «باید کنار بیایید». ما، تا یک زمانی همراه می شویم، نه همدست که همراه. تقلا می کنیم: همان رویه های تحلیلی، فهمِ واقعیت، آسیب شناسی، چه می دانم راه حل، پی ریزیِ امکان های کنش جمعی. اما وقتی بارها و بارها به در بسته واقعیت خوردیم، در مواجهه با تکرار بی شرمانهِ پلیدی ها، دیگر تاب آوردنش سخت می شود، حتی صحبت کردن درباره آن. آن وقت است که گویا واقعیت، همین ابتذال محض، پیروز شده است؛ حداقل موقتاً. و ما، تبعید شده به درون، سرگردان در هزارتوی ذهنی فلج شده، به نظاره گرانی خموش بدل می شویم، که حتی نفسِ گفتن و شنیدن از این دهشت بی قرارمان می کند.
«میلان کوندرا در چکسلواکی به دنیا آمده. در ۱۹۷۵ساکن فرانسه شده.» تا مدتها این دو جمله کوتاه به عنوان معرفی میلان کوندرا در ابتدای آثارش نوشته میشد. نه کمتر نه بیشتر.
اما سال ۲۰۱۹ همزمان با نودمین سال تولد این نویسنده بزرگ چک که اکنون فقط ملیت فرانسوی دارد، زندگینامه او با عنوان «میلان کوندرا، زندگی یک نویسنده» نوشته ژان دومینیک برییر را انتشارات اکریتور در پاریس در ۳۲۰ صفحه منتشر کرده است.
این کتاب را میتوان تنها زندگینامه مدون و جامع میلان کوندرا دانست. درباره میلان کوندرا، به غیر از صدها مقاله روزنامهنگاری و پایاننامه دانشگاهی، تاکنون مجلات ادبی به زبانهای مختلف ویژهنامههایی را نیز منتشر کردهاند. دهها کتاب هم به زبانهای مختلف درباره این نویسنده نوشته شده که در میان کتابهای غیرفرانسهزبان، کتاب «جهان داستانی میلان کوندرا» نوشته کوتوسلاو چواتیک، نویسنده چک آلمانیزبان از همه شناخته شدهتر است.
در میان کتابهایی که به زبان فرانسه منتشر شده نیز «آخرین بعدازظهر آنیس» نوشته فرانسوا ریکار، یکی از منابع اصلی برای شناخت دنیای ادبی میلان کوندراست. همچنین کتابهای زیادی هستند که نه تمام، بلکه فصلی از آنها به میلان کوندرا اختصاص داده شده: «و اگر عشق دوام داشت» نوشته آلن فینکلکروت، نویسنده فرانسوی و کتاب معروف فیلیپ راث، نویسنده آمریکایی (Shop Talk) از این جملهاند.
اما چرا با وجود این حجم از آثار درباره میلان کوندرا، تاکنون، زندگینامه کامل و جامعی درباره این نویسنده وجود نداشت؟ شاید به این دلیل که کوندرا جز در آثارش چندان از زندگی خود سخنی نگفته و به خاطر وسواسی که در این زمینه دارد، با هیچ زندگینامهنویسی همکاری نکرده است.
این وسواس چند سال پیش خود را در چگونگی انتشار مجموعه آثارش در پلیاد نشان داد. برای انتشار این مجموعه، سالها طول کشید تا کوندرا موافقت مشروطش را به انتشارات گالیمار اعلام کند. شروط کوندرا هم این بود که اولا فقط تعدادی از آثار او گردآوری شوند و اشعار دوران پیش از رماننویسی و برخی از نمایشنامههایش حذف شوند، ثانیا آثارش بدون هیچ توضیح و تفسیر حاشیهای، فقط با دقت و بدون غلط به چاپ برسد.
استدلال کوندرا این بود که متن بدون تفسیر، خود به تنهایی مفسر خود است. هر دو شرط کوندرا، با این که خلاف روال معمول انتشارات گالیمار بود، پذیرفته شد و به جای عبارت «مجموعه آثار»، روی دو جلد پلیاد نوشته شد «آثار» که فقط با مقدمهای از فرانسوا ریکار در ابتدای جلد اول، در سال ۲۰۱۱ منتشر شد.