گرتا تونبرگ چه معادله‌ای را بهم می‌زند؟
گرتا تونبرگ چه معادله‌ای را بهم می‌زند؟

  حمیدرضا میرزاده تصویر دختری شانزده ساله که با بغض و عصبانیت خطاب به رهبران جهان صحبت می‌کند، تصویر آشنا و پر بازدید این روزهای رسانه‌هاست. او از سوئد آمده و درست در زمانی که باید در مدرسه باشد، هزاران کیلومتر دورتر از محل زندگی‌اش خطاب به رهبران جهان می‌گوید: «شما رویاها و کودکی مرا […]

 

حمیدرضا میرزاده

تصویر دختری شانزده ساله که با بغض و عصبانیت خطاب به رهبران جهان صحبت می‌کند، تصویر آشنا و پر بازدید این روزهای رسانه‌هاست. او از سوئد آمده و درست در زمانی که باید در مدرسه باشد، هزاران کیلومتر دورتر از محل زندگی‌اش خطاب به رهبران جهان می‌گوید: «شما رویاها و کودکی مرا با کلمات توخالی‌تان دزدیده‌اید و با این حال، من یکی از خوش‌شانس‌ها هستم. مردم دارند رنج می‌کشند، مردم دارند می‌میرند. کل زیست‌بوم دارد نابود می‌شود. در ابتدای یک انقراض جمعی هستیم و چیزی که شما راجع به آن صحبت می‌کنید پول و افسانه رشد اقتصادی ابدی است. چطور جرأت می‌کنید؟».

او گرتا تونبرگ است که در آگوست ۲۰۱۸ و پیش از آغاز انتخابات سراسری سوئد سعی داشت با نرفتن به مدرسه و تحصن در مقابل پارلمان، نسبت به تغییر اقلیم و آینده‌ی نامعلوم کره زمین هشدار دهد. اتفاقاً هشدارهایش هم تاثیرگذار بود و چند ماه بعد، اعتصاب‌های گسترده‌ی دانش‌آموزان چندین کشور در روزهای جمعه و حاضر نشدن آنها در کلاس‌های درس، خبر اول رسانه‌ها شد. حالا درست درحالی که رهبران جهان برای هفتاد و چهارمین اجلاس سازمان ملل دور هم جمع می‌شوند تا درباره مسایلی همچون اختلافات و درگیری‌ها در خاورمیانه و جنگ اقتصادی چین و ایالات متحده بحث کنند، از تغییر اقلیم و نابودی رویاهای کودکانه‌اش می‌گوید.

واکنش‌ها به اظهارات گرتا متفاوت است. عده‌ای آن را ساختگی و احساساتی می‌نامند و معتقدند این نوجوان بازیچه‌ عده‌ای است که در پشت صحنه از او حمایت می‌کنند. اما در مقابل گروهی دیگر رفتارها و سخنان او را حاصل یک دغدغه واقعی و نگرانی از آینده می‌دانند. هرچند که حمایت پشت پرده از گرتا تونبرگ توسط عده‌ای -که هنوز معلوم نیست چه کسانی هستند- دور از ذهن نیست، اما از سوی دیگر دغدغه‌های او نیز غیرواقعی نیستند.

اینکه آیا حمایت عده‌ای در پشت صحنه از او، منافاتی با منشور حقوق کودک دارد یا خیر، موضوع بحثی طولانی به نظر می‌رسد؛ چرا که از طرفی او درگیر مباحثی در دنیای خشن سیاست شده که شاید هنوز خودش هم به ابعاد آن پی نبرده باشد. اما از طرفی نیز بحث بر سر آینده‌ای است که تنها او و هم‌نسلانش ذینفعان اصلی آن هستند و حق طبیعی و اساسی آنهاست که درباره‌اش مطالبه‌گر باشند.

اما از منظری دیگر، این سوال مطرح است که صحنه‌گردانان اصلی ماجرای گرتا -اگر وجود خارجی دارند- به کدام طیف سیاسی متعلقند. در نخستین واکنش‌ها، خیلی‌ها «چپ‌ها» را صحنه‌گردان اصلی دانستند و از دیگر سو، در میان مخالفان نظام سرمایه‌داری هم کم نبودند آنها که گرتا تونبرگ را «نمایشی جدید از نظام سرمایه‌داری» خواندند.

آنچه از صحبت‌های او بر می‌آید، اعتراضش به «همه» است! او به سیاستمداران درباره تغییر اقلیم می‌گوید و هشدار می‌دهد که در آستانه یک انقراض بزرگ هستیم. او به مسایلی اشاره دارد که در عین تکراری بودن، کمتر در ادبیات سیاسی سنتی شنیده می‌شود. اگرچه توجه به اقلیم و مسایل محیط زیستی گاه در ادبیات سیاسیون به چشم می‌خورد اما هیچگاه تکیه اصلی آنها بر مسایلی این‌چنینی نیست. از زمین می‌گویند، اما به مثابه یک سطح فیزیکی برای اقتصاد، از جانداران می‌گویند، اما به عنوان یک منبع اقتصادی و از اقلیم می‌گویند به عنوان یک متغیر تاثیرگذار در شرایط اقتصادی و بلایای طبیعی. سیاسیون سنتی، کمتر به ماهیت واقعی آنچه در زیستکره وجود دارد توجه نشان می‌دهند. اصول بوم‌شناسی و توجه به آن کمتر در صحبت‌ها و تصمیم‌گیری‌هایشان به چشم می‌خورد. در عوض آنچه در مکالمات میان سیاسیون سنتی رد بدل می‌شود، انبوهی از مباحث مربوط به دلار، اسلحه، بازار کار، خدمات، تولید و کالا است که کمتر درباره زیرساخت اصلی تولید آنها -یعنی زمین و اقلیم- صحبت می‌شود. اما ادبیات گرتا چنین نیست؛ دستکم در همین ابتدا.

به نظر می‌رسد اگر صحنه‌گردانی وجود دارد -که به نظر وجود دارد- مباحثی را مطرح می‌کند که در نیم قرن اخیر در میان بخشی از افکار عمومی یکی از دغدغه‌ها بوده، اما همواره در حد حرف و چند کنوانسیون و پروتکل غیر الزام‌آور باقی مانده است. گرتا از اقلیم و نابرابری اقلیمی می‌گوید. مباحثی را پیش می‌کشد که نخستین تلاش‌ها برای ورود آنها به ادبیات سیاسی و تصمیم‌گیری از ۱۹۷۲ در اجلاس «استکهلم» آغاز شده، در ۱۹۹۲ در ریودوژانیرو قوت گرفته و تا امروز به بیش از ۵۰۰ معاهده و کنوانسیون کوچک و بزرگ منطقه‌ای و جهانی منجر شده است. قراردادهایی که معمولاً عمده‌ی اهدافشان فقط روی کاغذ باقی مانده!

گرتا نخستین معترض به این روند نیست و -خواسته یا ناخواسته- گروهی را نمایندگی می‌کند که دستکم در ۲۵ سال اخیر حضور فعال داشته‌اند اما ادبیات و ارزش‌ها و دغدغه‌هایشان سنخیتی با ادبیات غالب سیاستمداران سنتی راست و چپ نداشته است. همان‌هایی که بیرون اجلاس ریو+۱۰ در ژوهانسبورگ تجمع کردند یا آنها که در ۲۰۰۹ در جریان اجلاس اقلیمی کپنهاگ بازداشت شدند.

آنچه توجه‌ها را به سوی گرتا جلب کرده، فارغ از سن کمش -که خود مهمترین امتیاز برای جلب توجه‌هاست- متغیرهای جدیدی است که او سعی دارد به سیاست سنتی وارد کند و در مورد آنها به سیاستمداران هشدار دهد. اقلیم، تنوع زیستی و شرایط محیط زیست همان متغیرهایی است که گرتا بر خلاف خیل عظیم فعالان محیط زیست، نه پشت درهای اجلاس و در خیابان، که پشت تریبون سازمان ملل متحد آنها را فریاد می‌زند.